10-new life style

3K 549 101
                                    

(احتمالش بشدتتتتتتتتتت کمه ک بیبی ورس باشه و فقط تهکوکه و نه کوک ته (کوکوی)اوکی؟ )

"تهیونگ شی مرسی ک این مدت مراقبش بودید و این لطفتون غیر قابل جبرانه خیلی ممنون بابت تمام کارهایی ک برای بچه انجام دادید و اینکه...

باشه من براتون آدرسو میفرستم ک بیاید ببینیدش "

"باشه"

"خب ...من دیگه میرم خدافظ "

"میخوای برسونمت؟"

"اوه نه تاکسی پایین منتظرمه"
دروغ گفته بود نه ماشینی منتظرش بود ونه حتی یه دوچرخه

.
.
مثل اونبار وقتی داشت بچه رو پایین میوورد خیلی اروم عمل میکرد و سر هر پله چک میکرد ک نکنه کج شده باشه و در آخر فحشی نثار سازنده این ساختمون بدلیل نزاشتن آسانسور میکرد

با هر زحمتی بود از پله ها اومد پایین و با گوشیش یه اوبر گرفت

(اوبر:یچی مثل اسنپ ورژن خارجیش)

بعد از پنج دقیقه ماشین رسید و کنار پای کوک متوقف شد
.
.
.
با پله هایی ک به خونش منتهی میشد هم همین مشکلو داشت و خیلی آروم بالا میرفت

بالاخره رسید و درو باز کرد
نسبت به شبای قبل روشنایی بیشتری داشت و اینو مدیون دوتا لامپ جدیدی بود ک وصل کرده بود ولی بازم بخاطر پارکت و دیوارای قهوه رنگ خونه تاریک دیده میشد!

کریر رو روی تخت گذاشت و بچه رو به اشتباه از زیر بغلش بلند کرد و روی تخت خوابوند
گوریوم از وقتی ک وارد خونه شده بود به پروپاش میپیچید و حالا ک کوک یجا ایستاده بود پاچه شلوارشو میکشید

خم شد و گوریوم رو بغل کرد و با موهاش بازی کرد
گوریوم ک از همون اول ورود فرد جدید رو حس کرده بود از بغل جونگکوک دراومد و روی تخت پرید و مستقیم سمت بچه رفت

بدنشو بو میکرد و اینور و اونور میپرید
جونگکوک هم بهشون نگاه میکرد ،سگ پا کوتاه خواست اون سمت بچه رو هم زیر و رو کنه ک به اشتباه پاش روی دست بچه اومد و باعث جیغ بچه و بعدش گریش بشه

جونگکوک با جیغ بچه از فکرش دراومد و حواسشو به بچه ای ک داشت ک صورتش از گریه قرمز شده بود

هل شده بود و نمیدونست چیکار کنه اون چندتا برگه رو چنگ زد و دنبال راه حل بود
پشت سرهم متنو میخوند و سعی میکرد حفظش کنه

روشو برگردوند و به صورت سرخ شده بچه نگاه کرد
دستاشو زیر سر و کمر بچه برد و با فشاری اونو بغل کرد و مستقیم روی شونش گذاشت،بلند شد وطول سویت کوچیکشو درحالی ک بچه رو تکون تکون میداد طی کرد و زیر گوشش ازش خواهش و تمنا میکرد و گریه کردنو تمومش کنه
با صدای نوتیف گوشیش به سمتش رفت و با احتیاط خم شد و برش داشت پیام از تهیونگ بود

-𝐁𝐀𝐁𝐘Where stories live. Discover now