(احتمالش بشدتتتتتتتتتت کمه ک بیبی ورس باشه و فقط تهکوکه و نه کوک ته (کوکوی)اوکی؟ )
"تهیونگ شی مرسی ک این مدت مراقبش بودید و این لطفتون غیر قابل جبرانه خیلی ممنون بابت تمام کارهایی ک برای بچه انجام دادید و اینکه...
باشه من براتون آدرسو میفرستم ک بیاید ببینیدش "
"باشه"
"خب ...من دیگه میرم خدافظ "
"میخوای برسونمت؟"
"اوه نه تاکسی پایین منتظرمه"
دروغ گفته بود نه ماشینی منتظرش بود ونه حتی یه دوچرخه.
.
مثل اونبار وقتی داشت بچه رو پایین میوورد خیلی اروم عمل میکرد و سر هر پله چک میکرد ک نکنه کج شده باشه و در آخر فحشی نثار سازنده این ساختمون بدلیل نزاشتن آسانسور میکردبا هر زحمتی بود از پله ها اومد پایین و با گوشیش یه اوبر گرفت
(اوبر:یچی مثل اسنپ ورژن خارجیش)
بعد از پنج دقیقه ماشین رسید و کنار پای کوک متوقف شد
.
.
.
با پله هایی ک به خونش منتهی میشد هم همین مشکلو داشت و خیلی آروم بالا میرفتبالاخره رسید و درو باز کرد
نسبت به شبای قبل روشنایی بیشتری داشت و اینو مدیون دوتا لامپ جدیدی بود ک وصل کرده بود ولی بازم بخاطر پارکت و دیوارای قهوه رنگ خونه تاریک دیده میشد!کریر رو روی تخت گذاشت و بچه رو به اشتباه از زیر بغلش بلند کرد و روی تخت خوابوند
گوریوم از وقتی ک وارد خونه شده بود به پروپاش میپیچید و حالا ک کوک یجا ایستاده بود پاچه شلوارشو میکشیدخم شد و گوریوم رو بغل کرد و با موهاش بازی کرد
گوریوم ک از همون اول ورود فرد جدید رو حس کرده بود از بغل جونگکوک دراومد و روی تخت پرید و مستقیم سمت بچه رفتبدنشو بو میکرد و اینور و اونور میپرید
جونگکوک هم بهشون نگاه میکرد ،سگ پا کوتاه خواست اون سمت بچه رو هم زیر و رو کنه ک به اشتباه پاش روی دست بچه اومد و باعث جیغ بچه و بعدش گریش بشهجونگکوک با جیغ بچه از فکرش دراومد و حواسشو به بچه ای ک داشت ک صورتش از گریه قرمز شده بود
هل شده بود و نمیدونست چیکار کنه اون چندتا برگه رو چنگ زد و دنبال راه حل بود
پشت سرهم متنو میخوند و سعی میکرد حفظش کنهروشو برگردوند و به صورت سرخ شده بچه نگاه کرد
دستاشو زیر سر و کمر بچه برد و با فشاری اونو بغل کرد و مستقیم روی شونش گذاشت،بلند شد وطول سویت کوچیکشو درحالی ک بچه رو تکون تکون میداد طی کرد و زیر گوشش ازش خواهش و تمنا میکرد و گریه کردنو تمومش کنه
با صدای نوتیف گوشیش به سمتش رفت و با احتیاط خم شد و برش داشت پیام از تهیونگ بود
YOU ARE READING
-𝐁𝐀𝐁𝐘
Random-کــآمل شـده 𓆩BABY𓆪 𓂃𓈒 INFORMATION:تهیونگ قرار بود یه روزمره ی آروم رو تجربه کنه. روزمرهای که کار، خونه، و هر از چندگاهی دورهمی با دوستاش رو شامل میشد. اما همه ی این پیش فرضها زمانی بهم خورد که پشت در خونش نامهای با این مضمون پیدا کرد: « بچ...