32-i sweer i'll never leave again

2K 401 96
                                    

"چرا باید همیشه اینقد دیر کنی؟"
تهیونگ گفت و ماشین رو روشن کرد
"داشتم کفشامو میپوشیدم که یادم اومد هدیه رو برنداشتیم خب تقصیر من چیه "
تهیونگ سری تکون داد و از آینه بالا به دوتا سگ و تهگوکی که روی صندلی مخصوصش بود نگاه کردن
بعد از اطمینان از اینکه قرار نیست بیوفتن حرکت کرد
"جوری نونا گفت زود بیاید"

تهیونگ سری تکون داد و دستش رو دراز کرد و اهنگ شاد و دهه۹۰ی رو پلی کرد
جانگکوک که از این سبک اهنگا متنفر بود نچی کرد
"خیلی بی سلیقه ای این چیه؟"
تهیونگ نگاش کرد
"محض اطلاعت این یانیِ (yani) بهترین ترانه سرای قرنه"
"امیدوارم ناراحت نشی اما مهم نیست٫کیپاپ گوش بده"
گفت و توی قسمت سرچ اسم توایس رو زد

"برای مثال توایس بهترین گرلبند کیپاپه"
تهیونگ هومی کرد
"صدای لوس و فقط ووکال؟"
جونگکوک به سمتش برگشت
"لوسسس؟ووکال؟نه اونا هم وکالیست دارن هم رپر هی به گروه مورد علاقم توهین نکن"
تهیونگ خندید و از عمد اسم -آیو- رو اشتباه گفت
"مگه فیوریتت اِیو نبود؟""
"محض اطلاعت اون سولوئیسته و اِیو؟اون دیگه چیه فقط آیو"

صدای موزیک رو زیاد کرد و همزمان خودش رو تکون میداد
"میدونستی من خیلی خوب بلدم برقصم"
تهیونگ سری تکون داد
"اره میدونم یبار برام فیلم رقصت رو که توی سالن هوسوک هیونگ ضبط کردی رو فرستادی"
"خب؟تو چیزی دربارش نگفتی!"
برای ماشین جلویی بوق زد تا زودتر حرکت کنه

"عالی بودی جوری که بدنت رو حرکت میدادی دیوونه کننده بود یبار برا من برقص"

جونگکوک هومی گفت و بقیه راه رو با اهنگ همخونی کرد

با رسیدن به خونه هوسوک ماشین رو توی پارکینگ گذاشتن و باهم به سمت آپارتمان رفتند

.

با چند تقه و چهره خندون و مهربون جوری از ‌پشت در نمایان شد

"اوه جونگکوکاااا"

جونگکوک بلند سلام کرد و اونو بغل کرد

تهیونگ هم بغلش کرد و باهم احوالپرسی کردن

به سمت نشیمن رفتند و با جیمین و جین و نامجونی که کنار هم نشسته بودن و سر یه تیکه آخر شکلات دعوا میکردن رفتن

"ادب داشته باشید من بزرگترم "

"منم حکم بچتونو دارم"
جیمین گفت و با کیوت ترین حالت ممکن به هردوشون نگاه کرد
"کیوت نشو "
نامجون گفت و بالاخره اون تیکه به دست جیمین رسید
جیمین لبخند شیطانیی زد و چشماش رو خطی کرد

"سلام احمقا بجز تهگوگ عزیزم"
جیمین با دهن پر گفت و دستش رو دراز کرد تا بچه رو بغل کنه

تهیونگ پسر کوچولو رو به جیمین سپرد و خودش کنار جونگکوک نشست
جوری از آشپزخونه با یه سینی خارج شد و اونو جلوی اون دوتا گذاشت
دوتا لیوان آب پرتقال و یه ظرف شیرینی

-𝐁𝐀𝐁𝐘Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang