هشتمین نامه

869 199 18
                                    

دلم برات تنگ شده

چهارده سال از وقتی که ترکم کردی گذشته.

ته‌وون حدودا سیزده سالشه.

زیباست و بخاطر اینه که چهره تو رو داره.

تو دوتا بچه با اون دختر داری.

به یه خونه بزرگتر رفتی و من دیگه ندیدمت.

دلم برات تنگ شده

دلتنگ آغوشتم

بوسه هات

تلاش های احمقانت برای خندوندنم

از وقتی مجبور شدم تنها بخوابم، دلتنگ گرمای بدنتم

دلتنگ تظاهر هات برای عاشقم بودن

ولی اونجا تو خوشحال تری.

ته‌وون شروع کرد به پرسیدن در مورد پدرش

گفت من فقط مادرشم

در مورد فامیلیش هم پرسید

ولی من قدرت گفتن بهش رو نداشتم.

یونگی هیونگ گفت اون حق داره بدونه ولی من اینطور فکر نمیکنم

من نمیخوام ته‌وون هم دلتنگت بشه.

------------------
سوالی...چیزی؟

Empty Promises | Translated Where stories live. Discover now