تصور میکنم
زمان خیلی زود گذشت و تهوون تبدیل شد به دختر بچه سالم و زیبا
یونگی هیونگ گاهی میومد و توی نگهداری ازش کمکم میکرد.
یک ماه
شش ماه
یک سال
یک سال و نیم
دو سال
دو سال از بدنیا اومدن تهوون گذشته بود
و حدودا سه سال از رفتن تو
کجایی تهیونگ؟
دارم نگران میشم.
اگه اتفاقی برات افتاده باشه چی؟
اگه صدمه دیده باشی؟
من ناامید شده بودم.
ناامیدانه دنبال جوابی میگشتم.
یونگی هیونگ میگفت باید بیشتر روی تهوون تمرکز کنم
پس انجامش دادم...
اما نمیتونم کمکی کنم.
تصور می کردم
چی میشد اگه کنارم بودی؟
STAI LEGGENDO
Empty Promises | Translated
Fanfictionمتاسفم که به اندازه کافی زیبا نبودم متاسفم که به اندازه کافی شیرین نبودم متاسفم که به اندازه کافی مهربون نبودم متاسفم که به اندازه کافی دوست داشتنی نبودم... متاسفم برای خودم بودن ! ولی عزیزم، تو قول دادی که هیچوقت ترکم نکنی -VKOOK- |mpreg |top...