Rosé smiled and the only thing he realize was that he had fallen in love with him 🖤
" 4 سپتامبر 2016 "
هه چان به رو به روش نگاهی انداخت. اون موجود رو اعصاب با لبخند های چندشآور همیشگیش مقابلش ظاهر شد.
وقتی وین وین متوجه هه چان شد شروع به دویدن کرد و هه چان با سرعت دو برابر از کنارش رد شد.
یه مسابقه از پیش تعیین نشده برای زودتر به کلاس رسیدن.
و حالا هه چان و وین وین بودن که توی چهار چوب گیر افتادن.
وین وین می خواست وارد کلاس بشه اما هه چان این اجازه رو بهش نمی داد.
کف دستشو روی صورت ههچان ثابت کرده بود و فشار میداد و آرنج ههچان به خاطر قد بلندش روی کله وین وین جا خوش کرده بود. بدون اینکه کسی کم بیاره یا عقب نشینی کنه تقریبا پنج دقیقه مفید توی اون حالت گیر افتاده بودن.وین وین سقلمهای از پهلوی ههچان گرفت و با اکراه گفت : اون کون مزخرفتو بکش کنار دراز بد قواره.
ههچان این حرکتشو خالی از لطف نگذاشت و در حین به زبون اوردن جمله " اوه چه غلطا ، به همین خیال باش " با پاشنه پا به پشت زانوی وین وین کوبید.
ههچان از تک تک سلول های وین وین متنفر بود و علاقه وین وین کمتر از ههچانی نبود. با این حرکت ههچان، وین وین تعادل خودشو از دست داد اما قبل از افتادن، کلاه هودی هه چانو با خودش کشید. با کمر پخش زمین شد و ههچان روی شکمش افتاد.
ده ثانیه دیگه توی اون حالت سکوت ترسناکی بینشون ردوبدل شد." اوپس، بچه ها بهتر نیست این کارا رو برای جاهای خلوت بزارین؟ "
بالاخره صدای تیونگ همه توجهها رو به خودش جلب کرد اما خیلی سریع با ابروهای به هم گره خورده دو جفت تیله عصبی روبه رو شد.
وین وین زودتر به خودش جنبید و با تمام قدرتش ههچانو کنار زد. سریع بلند شد و بدون اینکه اتفاق الان رو به روی خودش بیاره خطاب به تیونگ گفت : دهنتو ببند.و بعد خودشو به داخل کلاس پرتاب کرد.
ههچان می خواست به سمت وین وین حمله ور شه که تیونگ مانع کار شد و هه چانو به طرف غذاخوری هل داد.
-
-( سلف دبیرستان )
ههچان بعد از مدت کوتاهی به زبون آور : تو باید اصل مطلبو بچسبی.
تیونگ که مخش از حرف های بی سر و ته ههچان سوت کشیده بود، خسته نالید : این اصل مطلب دیگه چه کوفتیه؟
هه چان سرشو جلو برد، مشکوک به وین وین نگاه کرد و با ولوم پایین چیزی که از اول قصد گفتنش رو داشت فاش کرد : من مطمئنم اون همین الانشم با ذهن می تونه خود ارضایی کنه.
بعد جوری که انگار راحت شده از گفتن اون حرف، خودشو عقب کشید.
تیونگ بلند زد زیر خنده، باورش نمی شد ههچان به همچین چیزایی فکر میدکنه. چند دقیقه بدون هیچ حرفی گذشت یهو با حرص قاشقشو توی ظرف پرتاب کرد : ازش متنفرم.
YOU ARE READING
𝐃𝐞𝐯𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥 🥀 [ 𝐍𝐂𝐓 - 𝐉𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠 ]
Romance( 𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 ) 🤍 𝑪𝒐𝒖𝒑 : "𝐽𝑎𝑒𝑦𝑜𝑛𝑔" , ( 𝑠𝑖𝑑𝑒 : 𝑀𝑎𝑟𝑘ℎ𝑦𝑢𝑐𝑘 , 𝑀𝑎𝑟𝑘𝑤𝑖𝑛 , 𝑌𝑢𝑤𝑖𝑛 , 𝑌𝑢𝑡𝑎𝑒 , 𝑌𝑢𝑀𝑎𝑟𝑘 ) 🤍 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑅𝑒𝑎𝑙, 𝑚𝑦𝑠𝑡𝑒𝑟𝑦 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑎𝑛𝑔𝑠𝑡..🥀 ───── ❌ساید ها مربوط به ر...