Black Rose 🥀

108 22 25
                                    


" 2 سپتامبر 2016  "
( چند ساعت بعد از صحبت تیونگ با وین )

هه چان با پا در سالنو باز کرد و وارد شد، هنوز موقعیتو درک نکرده بود که توسط شخصی به زیر راه پله کشیده شد.

" در این حد دلتنگم بودی هیونگ؟؟ "

- خفه شو هه چان ، یسری عکس از یه دفترچه گرفتم برات می فرستم تا عصر تایپ شده بهم تحویل بده.

" همین؟ "

هه چان جا خورد و تیونگ به صورت سوالی پرسید: یعنی چی همین؟

" منظورم اینه فقط همین؟ "

- آره همین ، سعی کن چیزی به مارک نگی.

" نه حواسم هست. "

تیونگ که هنوز گند کاری دفعه قبل هه‌چان رو به خوبی به یاد داشت با طعنه گفت : هه آره خیلی.

" هی هیونگ بس کن ، من نمی دونستم...."

- برام مهم نیست فقط کاری که بهت گفتم انجام بده ، این دیگه آخریشه.

سری تکون داد.
وارد کلاس شد به محض ورود وین وینو دید که کنار مارک نشسته. ازش متنفر بود البته نه از همون اول حقیقت این بود که از وقتی جای اونو گرفته دل خوشی ازش نداره ، مخصوصا از وقتی که فهمیده بود چه کارای وقیحانه ای در‌حق بهترین دوستاش کرده.
حالا هه‌چان از وین وین و هر چیزی که آخرش به وین وین مربوط می شد، متنفر بود. همیشه می‌خواست ازش انتقام بگیره چون از نظر هه‌ چان ، وین یه آدم پست و‌ رذلیه که خودشو پشت نقاب مظلومانش پنهون کرده و داره به طرز خیلی ضایعی از بقیه سواستفاده می کنه.
حیف که هیچ وقت نمی تونست همه اینارو به مارک بفهمونه، مارک به شدت با وین وین صمیمی بود.

- میشه یکم واضح تر بگی؟

مارک هوفی کشید و کلافه به طرف وین وین چرخید، به صورت پر از اضطرابش نگاه کرد : چرا تیونگ باید به حرفای من گوش بده؟!!!!

- چون تو...

مارک اجازه نداد وین وین جملشو کامل کنه، دستشو بالا اورد : نه، درواقع هیچ دلیل منطقی وجود نداره که تیونگ به حرفای من ذره‌ای اهمیت بده.

هه، همه این بحثا درمورد تیونگ بود.
با لرزش ناگهانی موبایلش سرشو پایین اورد.
" پیام از طرف تیونگ "
چهارتا عکس از یک دفترچه ، در ادامه نوشته بود :
" میدونم خیلی سخته اما سعی کن به مارک چیزی نگی^^ "

دست خط اون نوشته ها خیلی براش آشنا بود.
درسته خودش بود ، اون دست خط خرچنگ قورباغه مطعلق به وین وینه.
پس این همه اصرارش برای اینا بود؟
بدون اتلاف وقت شروع کرد به تایپ کردن ، خیلی خوشحال بود ، بالاخره تیوگ حرفاشو باور کرده.
ضربه‌ای که به پایه میزش خورد و بعد از اون صدای نکره وین وین توی کلاس پیچید : ببین احمق کوچولو تو به تیونگ چیزی گفتی تا حال منو بگیری؟

𝐃𝐞𝐯𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥 🥀 [ 𝐍𝐂𝐓 - 𝐉𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠 ]Where stories live. Discover now