برای دو ماه گذشته خلعی در وجودم بود، عطشی برای خلق کردن واقعیتی متفاوت
آدم ها و رؤیاهایی رو از دست دادم، خودم رو در بهترین حالت 'گنگ' تعریف کردم و در ستیز میان امید و ناامیدی، دویدن و غرق شدن، نیاز به رویایی برای تنفس داشتم
مدت زیادیه ننوشتم، اینو میدونم که با نوشتن زاده شدم، بخشی از روحم همیشه به سمتش کشیده میشد، متاسفانه تو سال های گذشته، خیلی محتاط و ترسیده مینوشتم، دلم برای سیزده چهارده سالگی ای که بدون ترس از کافی نبودن، بداهه و بدون توقف مینوشتم تنگ شده بود، هیچ وقت فکر نمیکردم در نوشته هام هم تمایلی برای قایم شدن و شناخته نشدن باشه، اما هرچیزی که بود این اتفاق افتاد،
سه روزی میشه که با واتپد آشنا شدم و بهترین نکته راجبش غریبه بودنه، پس چیزی که دلم خواست نوشتن بود، نوشتن بداهه، نوشتن بدون وقفه
پس فکر میکنم این کاریه که قرار باشه انجام بدم
بدون توقف و بداهه نوشتن
این داستان رو مینویسم
حتی سناریوی روشنی در ذهنم نداره
هر چپتر بداهه مینویسم و میزارم اینجا بمونه
انتظاری ازش ندارم(با یه مود فوقش کسی نمیخونه یا اصلا خودم هم نمینویسم)از دختری که اسم نداره و زادهٔ روحمه.
آرره
این داستان به نوعی فن فیکشن تام هیدلستون محسوب میشه، احتمال یک درصدی بودن فندوم ایرانی تام رو تو واتپد قبول میکنم، زوی اشتون و تام هیدلستون و برخی دیگه از کاراکتر ها اشخاص حقیقی اند که با نام و یاد خدا بدون مجوز شخصیتشون رو تصرف کردم
__پیش نویس :
تفسیر دنیاهای چندگانه یکی از تفسیرهای مکانیک کوانتومی است. این تفسیر را به این نامها نیز میخوانند:فرمولبندی حالت نسبی، نظریهٔ تابع موج جهانی ودنیاهای موازی.[۱] تفسیر دنیاهای چندگانه در سال ۱۹۲۶ میلادی و زمانی مطرح شد که اروین شرودینگر نشان داد که از منظر ریاضیات، دنیای زیر اتمی دارای تصویری است که تار و مبهم دیده میشود.[۲]
تفسیر دنیاهای چندگانه، فروکاهی تابع موج را نمیپذیرد و این فروکاهیِ ظاهری را با سازوکار واهمدوسی کوانتومیتوضیح میدهد. برخی میگویند که با این تفسیر همهٔ پارادوکسهای مکانیک کوانتومی، از جمله پارادوکس EPR[۳][۴] حل میشوند، زیرا هرکدام از نتیجههای ممکن برای یک رویداد در «جهان جداگانهای» رخ میدهد. به زبان دیگر، شمار بسیار زیادی (شاید بینهایت) جهان وجود دارد و هرآنچه میتوانست در دنیای ما رخ دهد (و رخ ندادهاست) در جهان (های) دیگری رخ دادهاست.
طرفداران این تفسیر میگویند که تفسیر دنیاهای چندگانه پاسخی به این پرسش است که «چگونه میتوان با معادلههای تعینگرایانهٔ مکانیک کوانتومی، پدیدههای تصادفی (مانند واپاشی تصادفی اتمهای پرتوزا) را توضیح داد؟» پیش از آن، رویدادها به شکل جهانخطهای تکی دیده میشدند؛ ولی تفسیر دنیاهای چندگانه رویدادها را به شکل درختهایی از جهانخطها که شاخهشاخه شدهاند میبیند.
BẠN ĐANG ĐỌC
ملاقات
Fanfictionهمه چیزی که به خاطر داشت، هیچ چیز بود. می دانست قبل از رنگ گرفتن این رؤیا، این واقعیت، برای مدت طولانی هیچ کس نبود و اما حالا احتمال میداد او اولین انسانی باشد که فرصت دیگری بودن دارد فرصت دوباره شکل دادن واقعیتی که تابحال در مشتش خم شده بود، او شرو...