twenty one

696 136 256
                                    

Put your head on my shoulder
سرتو بذار روی شونه‌ام...

هری پس از دیدار با لویی به‌سرعت بهبود یافت و تبش از بین رفت.

بیاید رو راست باشیم، هری اکثر تایمش رو صرف لبخند زدن به یادداشت تاملینسون‌ها کرد، سوپ خوش‌طمع لویی رو خورد و خواب رویایی‌ای درمورد لویی دید.

هری تخصصی توی پزشکی نداشت؛ پس اگه به هر دلیلی وجود عشق مسبب کاهش درد نمیشه، خب حقیقتا هری درباره‌ش نظری نداره!

به هر دلیلی که بود، هری به موقع برای جلسه‌ی بعدی پروژه‌ی تاریخ‌شون آماده شد. پس حالا، در حالی که کاغذ، مقوا، خاک رس و پلی استایرن (چوب پمبه‌ی فشرده شده) رو توی بغلش داشت، وارد کتابخونه شد.

لویی و لیام اونجا حضور داشتند و روزنامه رو روی یکی از بزرگ‌ترین میزهای کتابخونه، برای جلوگیری از پاشیده شدن رنگ روش، گذاشته بودند.

هری به‌طرفشون قدم برداشت و میانه‌ی راهش به کتابدار، خانم بِیلی، سلام کرد و وقتی پیش پسرها رسید وسایلش رو روی میز گذاشت. "سلام بچه‌ها."

"سلام هریبو‌." لویی گفت، زمانی که متوجه شد هری رو چی خطاب کرده به‌طور خودکار دستش رو روی دهنش کوبید. "عام، منظورم هری بود. عا، معذرت میخوام."

هری ازین بابت که توسط چنین پسر کیوتی، با یک نیک‌نیم، خطاب شده بود در شرف غش کردن بود.
حتی وقتی که دید لویی چطور در حین خجالت‌زدگی پرستیدنی شده، بیشتر هوس کرد تا همچین نیک‌نیمی رو از زبون پسر بشنود.

"چیزی نیست لویی، نگرانش نباش. نیک‌نیم کیوتیه." ناگهان احساس شجاعت کرد، پس اضافه کرد، "هر چند، اگه تو بهم یه نیک‌نیم دادی، پس این به این معنیه که منم باید یکی‌شونو برات انتخاب کنم."

لویی بهش پلک زد و هری ترسید که نکنه اشتباه وحشتناکی به بار آورده باشه، اما وقتی که لویی لبخند زد و گفت، "باشه!" آهی از سر آسودگی کشید.

هری سرش رو خاروند. لعنت به دهنی که بدموقع باز بشه. حالا باید دنبال یک نیک‌نیم می‌گشت.

اولین چیزی که هریبو به یادش می‌اورد، خرس‌های طلایی‌ای بودند که توی شرکت آب‌نبات سازیِ mascot ساخته می‌شدند و به‌علاوه، لریِ تویِ آغوش لویی بود، پس خرسِ نرم و فلافی انتخاب هری رو ساخت!

"میتونم صدات بزنم... لوبر (Loubear)."

گونه‌های نرم لویی گل انداختند، "لوبر؟"

هری سرش رو تکون داد. "باهاش اوکی‌ای؟"

"بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی!"

اونها چند ثانیه احمقانه (و عاشقانه) به همدیگه لبخند زدند و لیام متوجه شد که عملا میون اونها گیر افتاده. "اهم."

Love me, please? ➸ TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora