داغِ چشمت خورده بر چشمانِ من...
•
هری احساس شکست میکرد.
صبر کنید، نه - هری یه بازنده بود. بیشتر از یک ماه گذشته و هنوز با لویی هیچ صحبتی نکرده بود.
صبح با خودش عهد بست امروز همون روزی باشه که بالاخره میخواد با لویی تاملینسون حرف بزنه.
اما به محض وارد شدن به آزمایشگاهِ زیست اعتماد به نفسش از بین رفت - نایل دستش رو دور لویی انداخته بود و با صدای بلند باهاش صحبت میکرد.
جداً نایل خیلی ترسناک بود - وقتی همواره اشخاصی مثل نایل، اطراف لویی هستند، هری چطور میتونه با اون گفتوگویی داشته باشه؟
اصلا فراموشش کنید.
هری با نالهی نسبتا بلندی روی صندلیش نشست. شاید بعدا بتونم تنها گیرش بیارم.خانم اسمیت وارد کلاس شد و حضورش رو اعلام کرد، "امروز قراره شما یه قورباغه رو همراه با پارتنرتون تشریح کنید. پارتنر شما همون کسیِ که کنارتون نشسته، اعتراضی هم وارد نیست."
اکثر کلاس نالهای سر دادند. هری نگاهی گذرا به صندلی کنارش و بعد شخصی بهنام دیلن انداخت.
اگه بخوایم صادق باشیم، هری کمی از کالبدشکافی قورباغهها میترسه، اما حالا مجبور بود جلوی لویی قدرتمند بهنظر برسه. لوییای که احتمالا اگه الآن یه جسد مرده هم جلوش بذارن، مزاحمتی براش ایجاد نمیکنه.
کار روی قورباغه سخت پیش میرفت. خصوصا بخاطر دیلنای که حتی حاضر نبود برای کمک به هری دست به قورباغه بزنه. تقریبا همه کارشون رو تموم کرده بودند و هری از این بابت احساس ناخوشآیندی داشت.
لویی و نایل اولین افرادی بودند که تمام کردند - خب، این بیشتر کارِ لویی محسوب میشد چون نایل هم مثل دیلن از لمسکردن قورباغه بهشدت خودداری میکرد.
خانم اسمیت آهی کشید و سمت هری، که هنوز در حال تلاش بود، قدم برداشت. "آقای استایلز، به کمک نیاز دارید؟"
"عام، آره خانم." هری گفت و سرخ شد.
سپس، در کمال ناباوری، خانم اسمیت چرخید و لویی رو صدا زد، "آقای تاملینسون، میتونید بیاید و به آقای استایلز کمک کنید؟"
"بله خانم." لویی آروم زمزمه کرد و از روی چارپایهش پایین پرید.
نایل هم به دلایل نامعلوم، مثل یه دیوونه پوزخند زده بود...
خوشبختانه هیچکس بهشون توجهی نمیکرد، پس هری خیلی خجالتزده نبود، اما فاک فاک فاک لویی تاملینسون داشت طرفش قدم برمیداشت تا توی کالبدشکافیِ قورباغه بهش کمک کنه.
KAMU SEDANG MEMBACA
Love me, please? ➸ Translation
Fiksi Penggemarیک مو فرفری که از قضا پسر محبوب مدرسهست؛ تقریبا همه دوستش دارند و اون کاملا از زندگیش لذت میبره. یک پسر چشمآبیِ ساکت و خجالتی اما بهطرز باورنکردنیای جذاب و خواستنی که باعث میشه پسر خاصی مثل فرفری، شیفتهی او شود. تنها مشکل این هست که اونها قبل...