Seleberiti3

3.1K 297 85
                                    

جونگکوک جلوی خونه نگه داشت و از ماشین پیاده شد
به تهیونگ که کنارش بود نگاهی انداخت و دستشو پشت کمرش گزاشت و به سمت جلو هدایتش کرد

وارد خونه شدند و جونگکوک تهیونگو به سمت کاناپه برد

_چیزی میخوری؟

تهیونگ اروم روی کاناپه تکونی خورد و اروم گفت
_یه اب میوه

جونگکوک باشه ای گفت و به سمت اشپز خونه رفت

تهیونگ اروم دستی به موهاش کشید و منتظر موند

_بیا بیب
جونگکوک ابمیوه رو جلوی تهیونگ گرفت
تهیونگ ابمیوه رو گرفت و تشکری کرد
و شروع به خوردن کرد

با سنگینی نگاهی سرشو بالا اورد و به جونگ کوک که بهش خیره شده بود نگاه کرد

جونگ کوک بلند شد و بالای سر تهیونگ وایستاد
تهیونگ لیوان خالی رو روی میز گزاشت
_چیزی شده؟

که با کشیده شدن دستش توی بغل جونگ کوک فرو رفت
_ک...کوکی؟

جونگ کوک سرشو توی گردن تهیونگ فرو کرد و عمیق بو کشید
_تهیونگ

تهیونگ کت جونگ کوک رو چنگ زد
_جونگ کوک من...
حرفش با قرار گرفتن لبای جونگ کوک رو لباش خفه شد و با تعجب به چشمای بسته جونگ کوک نگاه کرد

جونگ کوک مکی به لب تهیونگ زد و ازش جدا شد
پیشونیشو به پیشونی تهیونگ تکیه داد و گفت

_تهیونگ من دوستت دارم میدونم میدونم عجیبه ولی لطفا حداقل بهش فکر ک...
با قرار گرفتن دوباره لب های تهیونگ رو لباش کمی تعجب کرد ولی بعد شروع به همراهی کرد
🔞🔞
(بهش توجه نکنین فقط اطلاع رسانیه من خودم ۱۵ سالمه دارم اینو مینویسم😶😂)
دستشو زیر باسن تهیونگ گزاشت و بلندش کرد
به سمت اتاق رفت و تهیونگو روی تخت انداخت

لباشو از لبای تهیونگ جدا کرد و تو چشماش نگاه کرد

_دوستت دارم

و سرشو توی گردن تهیونگ فرو برد و شروع به مارک کردن گردنش کرد
تهیونگ ناله ای کرد و موهای جونگ کوک رو چنگ زد

جونگ کوک دستشو زیر هودی تهیونگ برد و شکمشو لمس کرد

از روی تهیونگ بلند شد و شروع به باز کردن دکمه های لباس خودش کرد

تهیونگ پاهاشو بهم چسبوند و لبشو گاز گرفت

جونگ کوک لباسشو طرفی انداخت و دوباره روی تهیونگ خیمه زد

بوسه کوتاهی روی لب تهیونگ گزاشت و پرسید
_اولین بارته؟

تهیونگ چشماشو بست و سرشو تکون داد

جونگ کوک لبخندی زد و هودی تهیونگو از تنش در اورد و به پسر زیرش که با گونه های سرخ سعی داشت خودشو بپوشونه نگاه کرد

موهاشو عقب داد و به سمت نیمپل تهیونگ خم شد

زبونشو روش کشید و مکی بهش زد

_اه جونگ کوکی

جونگ کوک با ناله های تهیونگ وحشی تر شد و مک و گاز هاشو محکمتر کرد

دستشو به سمت شلوار تهیونگ برد و با یه حرکت با باکسرش کشید پایین

تهیونگ که رنگ گوجه شده بود پاهاش بهم چسبوند

جونگ کوک پاهای تهیونگو از هم باز کرد و بوسه ای داخل رون تهیونگ زد

تهیونگ به سر جونگ کوک که وسط پاهاش بود کشید و ناله خفه ای کرد

جونگ کوک پوزخندی زد و زبونشو روی ورودی تهیونگ کشید

تهیونگ ناله بلند تری کرد و کمرشو قوس داد
جونگ کوک لوب رو از کنار تخت ورداشت و روی انگشتاش ریخت

اولین انگشتو روی حفره تهیونگ کشید و اروم واردش کرد
تهیونگ بلند ناله کرد و به دست جونگ کوک که روی رونش بود چنگ زد

جونگ کوک انگشتشو اروم تکون داد و به ناله های تهیونگ گوش داد

بعد اینکه تهیونگ یکم جا باز کرد انگشت دوم و سوم هم اضافه کرد

بعد از اینکه از حسابی باز شدن تهیونگ مطمئن شد روش خم شد و بوسه ای روی پیشونیش گزاشت
_اماده ای؟

تهیونگ مردد سر تکون داد و چشماشو روی هم فشار داد

جونگ بوسه ی دیگه ای روی موهای تهیونگ زد و اروم خودشو وارد تهیونگ کرد

تهیونگ جیغ خفه ای کشید و به پشت جونگ کوک چنگی زد

جونگ کوک اروم با کلماتی که زیر گوش تهیونگ گفت ارومش کرد و اروم اولین ضربه رو زد

تهیونگ ناله های ارومی در گوش جونگ کوک میکرد و به پشت و موهای جونگ کوک چنگ میزد

جونگ کوک که صبرش تموم شده بود شروع به سریع ضربه زدن کرد

تهیونگ از شدت ضربه ها روی تخت عقب جلو میشد و بلند ناله میکرد

بعد چند دقیقه با تاب خوردن زیر شکمش ناله بلندی کرد
_کوک اه کوکی دارم میام اههههه

جونگ کوک با حس نزدیکی خودش دیک تهیونگ رو براش پمپ کرد و بعد چند دقیقه هردو باهم کام شدن

جونگ کوک خودشو کنار تهیونگ انداخت و اونو داخل بغلش کشید
_خوبی؟

تهیونگ اروم سرشو تکون داد و خودشو بیشتر به جونگ کوک فشرد

و با نوازش های جونگ کوک به خواب رفت

پارت اخر♡
حواسمم هست ووت کم میدینا🔪
بوس بای💋

𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜𝐚𝐥 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐢𝐞𝐬|𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now