Spider Kook

2.3K 318 65
                                    

جونگکوک عینکشو درست کرد و وارد دانشگاه شد
سریع سمت کلاسش رفت که با شنیدن صدای جکسون فاکی زیر لب گفت
_هی احمق کجا میری؟

جونگکوک اهمیتی نداد و به سمت کلاسش راه افتاد

با کشیده شدن دستش و مشتی که به صورتش خورد   روی زمین افتاد و خون بینیشو پاک کرد
_دارم باتو حرف میزنم پسره بی ارزه

جونگکوک با برداشتن عینکش از روی زمین بلند شد
جکسون خواست مشت دیگه ای به صورت کوک بزنه که با صدایی متوقف شد

_جکسون ولش کن بره

جکسون پوزخندی به تهیونگ زد و با انداختن کتاب هایی که دست تهیونگ بود روبه دوستاش اشاره کرد و رفتن

تهیونگ شروع به جمع کردن کتاب هاش کرد
جونگکوک نگاهی به پسر مورد علاقش کرد و توی جمع کردن کتاب ها کمکش کرد

تهیونگ با دادن دسته ای از موهاش پشت گوشش لبخندی زد
_مرسی خودم جمع میکردم

جونگکوک که شیفته لبخند تهیونگ‌شده بود سری با گیجی تکون داد
تهیونگ خنده ای کرد و سمت کلاسش رفت

جونگکوک لبخندی زد و وارد کلاسش شد

تهیونگ به جونگکوک که اخر سلف نشسته بود نگاه کرد
_جیمین حس نمیکنی از وقتی رفتیم اردوی علمی جونگکوک خیلی تغییر کرده؟ جدیدن حتی عینکم نمیزنه

جیمین پوفی کشید
_به تو چه تهیونگ بیا بریم از گشنگی مردم

جونگکوک به جکسون که داشت با اپیکش بهش نزدیک میشد خیره شد
بلند شد و خواست بره که جکسون گرفتش و هل دادش سمت میز جونگکوک به میز خورد و باهم افتادن زمین

تهیونگ اخمی کرد و سریع بدون توجه به جیمین سمت جونگکوک رفت

با نشستن کنارش اروم پرسید
_حالت خوبه؟

جونگکوک سری تکون داد و با اخم به جکسون نگاه کرد

جکسون پوزخندی زد
_هالا برای من اخمم میکنی بی ارزه بدبخت

و با بالا اوردن پاش خواست لگدی به جونگکوک بزنه که تهیونگ بلند شد و روبه جکسون گفت
_بسته ولش کن

جکسون تکخندی کرد
_گمشو اونور بابا

خواست تهیونگو هل بده که جونگکوک دستشو گرفت و با حلقه کردن دستش دور گردن جکسون اونو محکم به دیوار چسبوند
_دستت بهش نمیخوره جکسون

دوست های جکسون خواستن به جونگکوک حمله کنن یکیشون نزدیک شد و خواست مشتی به جونگکوک بزنه که جونگکوک با لگد محکمی به صورتش طرفی پرتش کرد

اون یکی دوستش که ترسیده بود ترجیح داد عقب بایسته

جونگکوک اخمی کرد و با گرفتن دست تهیونگ از سلف خارج شد

𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜𝐚𝐥 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐢𝐞𝐬|𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now