پارت پنجم

505 68 4
                                    

پارت شیش قلب من
ته
وقتی آهنگ تموم شد با جیسو رفتیم نشستیم خیلی گرمم بود و عرق کرده بودم دوتا دکمه بالایی لباسم رو باز کردم ی نوشیدنی خنک سفارش دادم ...

جیسو
رفتم پیش ته گفتم بیاد تا باهام برقصه رفتیم وسط و رقصیدیم خیلی خوش گذشت بهمون وقتی ی برادر پایه داشته باشی همین میشه دیگه مگه نه؟
بعد از یک ساعت رقصیدن رفتیم نشستیم
واقعا گرم مون شده بود و ارق کرده بودیم منو ته ی دوتا نوشیدنی خنک سفارش دادیم
یهو ته دوتا دکمه بالایی لباسش رو باز کرد
اگه برادرم نبود بهش پیشنهاد قرار میدادم
لعنتی جذاب

ته
نگاه جیسو رو خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم ور ور داره نگام میکنه
ته: چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
جیسو: هیچی جذاب شدی فقط
ته: شدم  نونا من از اول  جذاب بدنیا آمدم
ته
وقتی به خودم اومدم دیدم همه دارن با چشاشون منو میخورن وای خدا حالا چیکار کنم
با چشمام دنبال جین گشتم نبود حتما رفته ی جای دیگه خدا چیکار کنم حالا اها بکهیون و دی او
دنبالشون گشتم دیدم وسط دارن میرقصن بک منو دید و با دستش اشاره کرد برم پیشش ی نوشیدنی گرفتم و رفتم وسط پیست
داشتیم سه تایی میرقصیدیم آنقدر الکل خورده بودم که حالم خوب نبود پس به پسرا گفتم میرم دستشویی صورتمو بشورم
رفتم دستشویی
وات ه هک  دو نفر تو حلق هم بودن
رومو گرفتم و رفتم کارمو بکنم در باز شد و یکی اومد تو اهمیت ندادم و دباره به صورتم اب زدم وقتی سرمو بالا آوردم دیدم کسی تو سرویس نیست به جز منو اون پسره،  پسره داشت منو نگاه می‌کرد چند بار تو مهمونی دیدم داره منو نگاه میکنه
.. : نمیخوای بری بیرون ؟
ته: چرا باید برم مگه تو کی هستی ها  این مهمونی منه نه تو
..: بچه با من در نیوفت و برو بیرون تا
ته: تا چی اره منم حتما الان میرم
..: دارم بهت هشدار میدم بری بیرون
ته: اگه نرم چیکار میخوای میکنی ها
ته:نکنه از من خوشت میاد که میخوای اذیتم کنی ها و
فکر کردی ازت میترسم نوچ ازت نمیترسم چون تو کسی نیستی که بخوام بترسم حالا برو اونور بزار باد بیاد
وقتی این حرفمو گفتم دیدم داره میاد نزدیکم ی قدم رفتم عقب چیکار میکنی
:اره خوشم میاد حالا وایستا مگه نمیخوای ببینی میخوام چیکار کنم باهات هوم
همینجوری داشت میومد نزدیک و منم میرفتم عقب تا جایی که خوردم به سکو و فقط ده سانت فاصله داشتیم دست هاشو گذاشت دورم  و روم خم شد و باعث شد منم به پشت خم شم  یک دستشو برداشت و چونمو تو دستش محکم گرفت
کوک: چیکار میکنی ولم کن
..: عروسک از بچه گیت خوشگل تر شدی ولی باید تنبیه بشی تو به من بی احترامی کردی میدونی هیچکس اجازه بی احترامی به منو نداره
کوک: از بچه گیم ؟تمومش کن برو کنار میخوام برم بیرون
..: چرا باید بزارم بری بیب هوم
کوک: به من نگو بیب
..: پس چی بگم هانی
کوک: تمومش کن
سرشو آورد نزدیک صورتم نفس های گرم بود عطر خوشبویی داشت  سرشو برد داخل گردنم بو میکشید نفس هاش داغ بود و گردنم رو میسوزوند داشت کردنم رو میبوسید هااااااا !!!!!!!
کوک: چیکار میکنی لعنتی
با تمام زوری که داشتم هلش دادم عقب
حتی یک سانت هم تکون نخورد
..: تو نمیتونی منو هل بدی جون زورت نمیرسه بچه پس الکی تقلا نکن .
کوک: بزار برم اگه یکی مارو ببینه فکر بدی میکنه
..: فکر میکنی برام مهمه
کوک: چیکار کنم که بری کنار
..: منو ببوس
کوک: چیییییییی حتما الان میبوست مرتیکه منحرف بیشعور
..: باشه میزارم بری ولی به ی شرط
کوک: چه شرطی
.. بعدان همو ببینیم
کوک: باشه فکر هامو میکنم
..: نه جوابتو الان بگو بیب
کوک: باشه
حالا برو کنار
دست هاشو برداشت و من سریع از زیر دستش اومدم بیرون رفتم سمت در و بازش کردم سریع رفتم بیرون هرچی فحش بلد بودم نثارش کردم مرتیکه خر فکر کیه ها اه من که اسمش رو نپرسیدم پس دیگه بیخیال ته همین جوری داشتم فوش میدادم که خوردم به یکی سرمو بالا بردم جین بود
ته: کجا بودی ی عالمه دنبالت گشتم 
جین: متاسفم داشتیم با بچه ها حرف میزدیم بیرون بودیم حتما بخاطر همین نتونستی منو پیدا کنی حالت خوبه صورتت قرمزه تب داری دستشو گذاشت رو پیشونیم ببینه تب دارم یا نه
جین: نه نداری اتفاقی افتاده
ته: نه چیزی نشده خیالت راحت
حتما بخاطر خستگی بیش از حده
جین: اوک برو بالا من برم صورتمو بشورم بیام
ته: باشه

جین

ته‌رفت بالا و منم رفتم سرویس بهداشتی وقتی وارد شدن جونگکوک 

رو اونجا دیدم صبر کن ته از دستشویی اومد بیرون یعنی اونا همدیگه رو دیدن یا چیزی شده بی اهمیت رفتم صورتمو شستم کوک: تهیونگ از بچگیش  خوشگلتر شده مگه نه هیونگ جین: کوک بهتره فراموشش کنی تو که نمیخوای اذیتش کنی مگه نه خودتم میدونی اون مقصر نیست که یاد...

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

رو اونجا دیدم صبر کن ته از دستشویی اومد بیرون یعنی اونا همدیگه رو دیدن یا چیزی شده بی اهمیت رفتم صورتمو شستم
کوک: تهیونگ از بچگیش  خوشگلتر شده مگه نه هیونگ
جین: کوک بهتره فراموشش کنی تو که نمیخوای اذیتش کنی مگه نه خودتم میدونی اون مقصر نیست که یادش نمیاد
کوک: من ...من مگه میتونم  اذیتش کنم 
جین: خوبه بهتره حتی فکر اذیت کردنشم نکن کوک  نزار کلاهمون توهم بره نمیخوام ناراحتتون کنم
از دستشویی اومدم بیرون مطمعن بودم جونگکوک  دست از سر تهیونگ بر نمیداره
حقم داره. ولی  باید ی فکری کنم به حال ته تا نزارم اذیت شه اونم تو این موقعیت  ....

My heart Onde histórias criam vida. Descubra agora