پارت هفتم
نویسنده
مهمونی که تموم شد ته و پسرا دورهم نشسته بودن و مینوشیدن جین نگران ته بود و ته بی خبر از همه جا
ته
بعد از مهمونی به همه گفتم خسته ام میخوام برم اتاقم بخوابم بالاخره فردا باید برم خرید چون پس فردا دانشگاه شروع میشه پس باید آماده باشم
رفتم اتاقم و خوابیدمروز بعد
ته
از خواب بیدار شدم دیشب راحت خوابیده بودم بلند شدم و رفتم سرویس بهداشتی و دست و صورتمو شستم مسواک مو هم زدم و رفتم بیرون لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین
لباس تهرفتم آشپز خونه بابا و مامان رفته بودن شرکت پس فقط منو جیسو و جین خونه بودیم
ته: صبح بخیر
جیسو و جین: صبح توهم بخیر
ته: امروز میخوام برم خرید برا دانشگاه
باهام میاید
جین: من خریدام رو کردم امروز برنامه دارم پس نمیتونم بیام متاسفم
ته: مشکلی نیست
جیسو: من میام هیچ برنامه ای ندارم
پس باهم میریم خرید
جیسو: ته میشه مثل آدم لباس بخری لطفا
ته: برای چی مگه لباسام چشه
جیسو :بگو چیش نیس لطفا ی بارم شده لباس های خفن و باز بپوش
ته :نونا سعیم رو میکنم ی بار لباس های پسر کش بگیرم
جیسو:خودشه اینه داداش من
ته:پس تا ی ساعت دیگه آماده باش که بریم
جیسو:باشه
ته
بعد صبحانه رفتم تا ی دوش بگیرم
بعد از دوش اومدم بیرون و لباس هام رو پوشیدم ساعت رو نگاه کردم هنوز ده دقیقه وقت داشتم
نشستم یکم آرایش کردمرفتم پایین رو مبل نشستم منتظره نونا بودم تا بیاد
اومد پایین مثل همیشه خوش استایل
VOCÊ ESTÁ LENDO
My heart
Fanficمدرسه ای/ کمی اسمات/ عاشقانه/ هپی اند چی میشع اگه تهیونگی که نصف عمرشو تو امریکا گذرونده برگرده کره چی میشه اگه تو دانشگاه با یک آدم عوضی اشنا شه چی میشه اگه درگیر احساساتی بشه که ازش سر درنمیاره..... Copel:Kookv, Yoonmin, Namjin, j-hope+Jennie...