*وی به طور رسمی برای اولین بار بوکش را به پایان میرساند.
امیدوارم همه چپترارو با ویپیان روشن ووت داده باشین و خدایی نکرده گوست ریدر نبوده باشین:)
میدونم موضوع فف یکم کلیشهای بود اما نتونستم جلوشو بگیرم و فقط نوشتمش.
بروکن برام یه تجربه عجیب و جدید بود چون برای اولین بار از دید شخصیتا نوشتم و حقیقتا لذت بردم.
خودم یجور عجیبی دوسش داشتم و امیدوارم شماهم به اندازه من دوسش داشته باشین
قرار بود سد اند باشه، همش فاز غم داشته باشه یجورایی میخواستم حالِ بَدم و توی نوشتن خالی کنم و برای همیشه حسای بدمو بریزم دور اما یکی از دوستام گفت جالب نمیشه و حسای دیگههم بهش بدم. اینطوری حسای بدمم میتونم از بین ببرم و خودم بعدش افسرده نشم بخاطر نوشتن همچین چیز تلخی و منم بهش گوش کردم اما ایده پر غم و بگایی هنوز تو ذهنم هست و مینویسمش😐😂
اگه از بروکن خوشتون اومد ممنون میشم اکانتو فالو کنین و کارای دیگمم دنبال کنین.
امیدارم از بروکن نهایت لذترو برده باشین و هیچوقت از خوندنش پشیمون نشین.
ممنون برای حمایتای قشنگتون.
ووتا و کامنتای محشرتون.
در کل ممنون که تا اینجا همراه ما بودین❤️اینبار برای همیشه:
╔════════╗
ــــــــــــــــــᴀʟʟ ᴛʜᴇ ʟᴏᴠᴇــــــــــــــــــ
╚════════╝
![](https://img.wattpad.com/cover/268711035-288-k165977.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝐁𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧
Короткий рассказبزدلی که همیشه با دیدن چشمهاش همه چیز رو فراموش میکنه، اما اینبار فرق داره. اون از زندگی خسته شده. آیا اون چشمهای آبی اینبارهم میتونن هریرو به زندگی برگردونن؟ یا تیر آخر و به قلب شکستش میزنن تا با خیال راحت دست از زندگی بکشه؟ ➪𝐮𝐧𝐞𝐝𝐢𝐭𝐞...