صبح تقریبا زود بود دیشب دو تا دختر از خونه رفته بودن و بقیه هم زود خوابیده بودن
نامجون که تو اتاق خودش خواب بود با عطر غذایی که زیر دماغش می پیچید چشماش و باز کرد بوی خیلی خوبی که تا حالا نشنیده بودنگاهی به جین که رو تختش نشسته بود کرد انگار اون پسر قصد نداشت بی خیال شه
این بار براش غذا درست کرده بود
غذایی که خیلی خوشمزه به نظر میرسید اما نامجون نمیخواست قبول کنهنامجون چشم چرخوند و گفت: چی میخوای
جین به غذایی که درست کرده بود اشاره کرد و گفت: برای تو درست کردم
شاید حرفای نامجون ناراحت کننده بود اما جین قرار نبود کم بیارهنامجون چرخید و گفت: من که نمیخورمش ببرش
جین نگاه حرصی به نامجون کرد اما کم نیاورد و گفت: میرم میدمش به دیگو حتما خیلی گشنشه
تو این مدت کم فهمیده بود تو این مسائل نامجون اصلا از دیگو استقبال نمیکرد پس هر وقت گیر میپرد ازش استفاده میکرد
نامجون سریع نشست و گفت: اینکار و نمیکنی
جین ابرو بالا انداخت و گفت: کی گفته نمیکنم ..؟؟نامجون ظرف غذا رو برداشت و گفت: خودم میخورمش
جین لبخند معصومانه ای زد و گفت: مرسی نامجونی
نامجون نگاهش و از چشمای معصوم پسر گرفت تا مبادا خودش و به اون چشم ها ببازه بعد گفت: خیلی دیگه برو
جین لبخندی زد و از اتاق رفت
نامجون به در بسته نگاه کرد و گفت: امگای سرتق
ترس نامجون بنی از بزرگترین آلفا های کره عاشق شدن بود
از وابسته شدن متنفر بود و انگار اون امگا فهمیده بود______________________________________
تهیونگ با بوسه های گرم آلفا رو گردنش از خواب بیدار شد
عاشقشون بود که اینقدر زیبا از خواب بیدار شه اما اون روز به چیزی فرق داشتبا صدای آرومی گفت: آلفا
جونگ کوک بدن ته رو بیشتر. به خودش چسبوند و گردنش و محکم تر مکید
ته دست آلفا رو که دور شکمش بود گرفت
حس میکرد رات آلفا رسیده و این به این معنی بود که ته تا شب تو این اتاق بودجونگ کوک با صدای خش داری گفت: میخوامت ته
ته لبش و گزید و گفت: من مال توام آلفا
میترسید
رات های جونگ کوک همیشه سخت بود اما مقاومت بدتر بودجونگ کوک ته رو چرخوند و روی بدنش خیمه زد
با قدرت گردن ته رو میبوسید و کبودی ها رو لیس میزد
ته سر آلفا رو به خودش فشار داد و نالید : ااااایییییی فااااکجونگ کوک دندون های نیشش و تو گردن امگا فرو کرد ته ناله بلندی کرد و کمر الفا رو چنگ زد : آلفااااا.... اخخخخخ
YOU ARE READING
after many years season two [ Completed ]
Fanfictionبعد از سال های زیاد فصل دوم🍸 جنگ بزرگی برای پسر الهه ماه و جفتش شروع شد جنگی که از یک حسادت شروع شد به کجا خواهد انجامید؟ آیا آلفا دینا رو نابود میکنه یا دینا دوباره نقشه ای برای الفا و امگاش میکشه؟ لطفاً اول فصل یک و بخونید بعد بیاید سراغ این د...