10

113 34 30
                                    

تقریبا یه ربع طول کشید و بعد، زین با چهار لیوان موهیتو سمت لیام و خواهراش رفت. لیوانا رو با ظرف زیرشون روی میز گذاشت و خودش هم بین لیام و دنیا نشست.

د-پس ۲۴ سالته؟

ل-آره. دوره ۲۰ سالگی مسخرست چون همه ازت انتظار دارن که یه جایگاه خوب تو جامعه برای خودت بسازی. مطمئنم اگه تیک تاک درآمد نداشت الان دانشگاه بودم.

و-این دقیقا برای زین هم همینطور بود. ولی وقتی اولین درآمدش رو دریافت کرد و به مامان گفت امکان بیشتر شدنش هست، مامان و بابام رضایت دادن که تو این کار بمونه.

ز-گرچه چند روز در هفته رو میرم کافه و اونجا کار میکنم.

چشمای لیام به وضوح درخشید.

ل-این خیلی خوبه! فک میکردم فقط منم که در کنار تیک تاک یه کار دیگه هم دارم.

ز-جدی؟ چیکار میکنی؟

ل-توی شرکت پدرم کار میکنم. یه سری از کارای مدیریتی و اینجور چیزا.

ز-این خیلی خوبه.

لیام سرش رو تکون داد و دستش رو سمت لیوان جلوش برد. اونو برداشت و یکم ازش نوشید و به خاطر مزه خوبش لبخند زد.

ل-این خوش مزست.

د-موهیتو یکی از نوشیدنی هاییه که زین واقعا معرکه درستش میکنه. واضحا یچی توش میریزه که هیچوقت بهمون نمیگه چیه.

زین ریز خندید و یه مقدار از موهیتو خودش نوشید.

ز-این فقط یه دستور خاصه.

نفس عمیقی کشید و لیوان نیمه پر موهیتو رو روی میز گذاشت.

ز-میخوای اتاقم رو بهت نشون بدم؟

ل-آره حتما. میرم وسایلم رو از توی ماشین بیارم.

زین سرش رو تکون داد و وقتی لیام برگشت، زیر نگاه ذره بین دخترا لیام رو به اتاقش برد.

.
.
.
از اونجایی که چرت بود...برین پارت بعد🙂💜

TikTok!{Z.M}Where stories live. Discover now