17

133 37 86
                                    

دوست ندارم اول پارت حرف بزنم ولی حرفام تو آخر پارت رو حتما بخونین🙂

***

روی صندلی کنار تخت نشسته بود. صدای ضربان قلب که از دستگاه میومد سکوت رو میشکست. ماسک نصف صورت تقریبا بزرگ پسر رو پوشونده بود و بهش تو تنفس کمک میکرد. همون موقع لیام اومد تو اتاق.

ل-حالش چطوره؟

ز-چیزی که نشون میده خوبه. دکتر چی گفت؟

ل-فقط گفت که یه حمله تنفسی بوده و به موقع اومده. کایل به موقع رسوندش.

زین سرش رو تکون داد و دوباره نگاهشو به دنیل داد. دنیلی که به خاطر یه حادثه تو بچگیش ریه هاش آسیب دیده بودن و حالا به خاطر یه حمله تنفسی، زیر دستگاها بود. و زین برای بار هزارم پدر دائم الخمر دنیل رو لعنت کرد. گرچه اون مرد چند ساله زیر خاک بود.

لیام جلوتر اومد و دستش رو روی شونه زین گذاشت.

ل-هی...اون خوب میشه خب؟

زین فقط سرش رو تکون داد و سرش رو به شکم لیام که پشت سرش ایستاده بود. لیام هم هر دو دستش رو روی شونه های زین گذاشت و آروم ماساژش داد.

ک-هی گایز. حالش خوبه؟

زین سرش رو تکون داد.

ل-آره. بهترم میشه.

ک-خوبه. کاراشو کردم. اگه زود به هوش بیاد دیگه نیاز نیست امشب اینجا بمونه.

هر دو سرشون رو تکون دادن.

وقتی پلکای دنیل کمی تکون خورد زین کمی از جاش پرید.

ز-دنی؟ دنیل؟ خوبی؟ کایل برو پرستار رو صدا بزن.

و کایل از اتاق بیرون رفت. دنیل هم ماسکش رو در آورد و آروم نفس کشید. آروم و بی حال خندید و با صدای گرفته حرف زد.

د-مرد...عجب چیزی بود.

زین همونطور که چشماش به خاطر بغضش پر شده بود لبش رو گاز گرفت و اخم کرد.

ز-چرا فقط اون اسپری لعنتی رو نزدیک خودت نگه نمیداری؟

دنیل بی انرژی لبخند زد.

د-نزدیکم بود زینی. دقیقا روبروم روی میز بود. ولی شدتش انقد زیاد بود که فقط تونستم کایل رو صدا کنم.

لیام شونه های زین رو نوازش کرد و سعی کرد آرومش کنه.

ل-استراحت کن دنیل. ماسک رو بزار رو صورتت که نفست برگرده.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 14, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

TikTok!{Z.M}Where stories live. Discover now