دسته رو توی دستاش گرفت و به مانیتور بازی که قرار بود شروع بشه خیره شد.
خیلی سریع نوشته ای در جایی ظاهر شد که نوشته بود "آماده ام تا خرابش کنم" اما نامجونی اونجا قرار نداشت تا بازی رو انجام بده.
و در همون زمان جیمین وارد بازی شد و چکش به دست نوشته ای بالا سرش ظاهر شد "من اومدم تعیرمش کنم"... اما ساختمون کاملا سالم بود و کسی به اسم نامجون خرابش نکرده بود که جیمین بخواد تعمیرش کنه.
دختر متعجب دسته رو حرکت داد و جیمینو به سمت های مختلف برد اما چیکار باید میکرد؟ ساختمونی که سالم بود رو تعمیر میکرد؟
ناگهان دسته زیر دستش حرکت کرد و جیمین خود به خود از ساختمون پایین رفت و به سمتی که نامجون بود رفت.
دختر که امروز اصلا شانس بازی کردن براش نیومده بود ناراحت سرشو به سمت صاحب ویدیو آرکید چرخوند و گفت:«آقای لی»
مرد خیلی سریع خودشو بهش رسوند و گفت:«جانم؟»
_فکر کنم بازی قاطی کرده
بعد به دسته ها که خود به خود حرکت میکردن اشاره کرد.
مرد هم "آهـ"ـی کشید و گفت:«30 ساله از این بازی میگذره عادیه که دیگه خراب شه... تا فردا یکیو میارم تا تعمیرش کنه اگر درست نشد دیگه باید با جیمین و نامجون خداحافظی کنیم»
دختر هم به نشونه تایید سر تکون داد. مرد سکه ای از تو جیبش بیرون آورد و به دختر داد و گفت:«بفرما اینم پولت دختر جون»
_ممنونم آقای لی
-----------------------------------
جیمین توی جاهایی که ممکن بود نامجون اونجا ها بخوابه هی میچرخید و سعی میکرد پیداش کنه اما اثری ازش نبود. انگار که آب شده رفته توی زمین.
یهو آسمون بازی شون نارنجی شد و همین باعث شد متعجب به بالا نگاه کنه و وقتی دید برچسب نارنجی ای روی مانیتور بازی نصب کردن که نوشته شده "این بازی خراب شده است" متعجب به سمت بقیه اهالی که بیرون ساختمون اومده بودن برگشت.
همگی شروع کردن به جیغ و فریاد زدن و حرف از بین رفتنشون. حتی خود جیمین هم میترسید ولی نباید الان ناامید میشدن. پس به سمتشون رفت و گفت:«بچه ها آروم باشید! مطمئنا نامجون دوباره توی کلوب خوابش برده الان میرسه!»
با شنیدن صدای قطار لبخند مهربونی زد و گفت:«دیدین گفتم!»
به قطار که به ایستگاه نزدیک تر میشد نگاه کرد و به سمت ایستگاه دوید. اما با دیدن تهیونگ توی قطار لبخندش محو شد و گفت:«تهیونگ شی شما اینجا چیکار میکنید؟»
تهیونگ از قطار پیدا شد و شونه های جیمینو توی دستش گرفت و با چشمای درشت شده و سبز رنگش به جیمین خیره شد و سریع گفت:«یه چیزی دیدم که نتونستم نیام و بهت نگم! نامجون دیوونه شده!»

ESTÁS LEYENDO
Wreck it Namjoon
Historia CortaC O M P L E T E D بازنویسی انیمیشن رالف خرابکار Couple: Namjin, Yoonmin Genre: Romance, Fantasy, Adventure Writer: Yuki.YG.JM