Episode 51

511 132 128
                                    


وقتی‌بهوش اومدم دکتر با ناباوری ب من‌خیر شده بود ...
دکتر ب پرستار گفت: ب فرمانده بگو مجبوریم دوباره سم رو تزریق کنیم .

.................

مهماندار هواپیما همون نوشیدنیه همیشگی رو با همون لبخند همیشگیش ب من‌داد ...
درحالیکه من ب‌زور میتونستم اشکام رو کنترل کنم و نمیدونستم چندبار دیگ باید این سقوط رو تجربه کنم .

.................

وقتی گروگان‌گیر ازم خواست تا حدس بزنم دخترم کجا قایم شده ب زیر زمین اشاره کردم ، اونجا رفتیم و دیدیم درسته !
اما وقتی سر جداشده‌اش رو دیدم متوجه شدم هر حدسی ک میزدم درست میبود .


.................

۶ ماه از زمانی ک دوست دخترم بهم خیانت کرده میگذره ، بهتره دیگ بیخیالش بشم ...
زیادی توی زیرزمین آویزون مونده .

................


وقتی ب پدرم درحال توضیح این موضوع بودم ک همسرش توی تصادف رانندگی کشته شده ، روی زمین افتا و شروع کرد ب گریه کردن ...
ب خاطر آلزایمرش هر بار ک حوصله‌ام سر میره میتونم دوباره ماجرارو براش تعریف کنم  و واکنشش رو از اول ببینم .

...............

از غول چراغ جادو خواستم منو تنها آدم ثروتمند روی زمین کنه ، و اون هم موافقت کرد
سریع از اتاقم بیرون رفتم تا این موضوع رو ب خونوادم بگم که متوجه کاری ک انجام دادم شدم ..
من تنها آدم روی زمینم .

................

سوار اسنپ شدم راننده خیلی عجیب رفتار میکرد و از مسیر همیشگی نمیرفت ...
ک یهو ب گوشیم پیام اومد ک "اسنپ شما رسید "
فهمیدم اینی ک الان سوارش شدم اسنپ نیست .

...............

ووت‌و‌کامنت🤍

EveryThing(눈‸눈)⁩Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt