Little story 🎮
..........................
درحالیکه کنار تخت مریض ایستاده بودم توی برگه نوشتم "مرگ بر اثر خفگی" ک یه‌دفعه متوجه شدم داره بهوش میاد...
با کلافگی دوباره بالشت رو برداشتم !!
..........................
پس از سال ها ترس و نگرانی بالاخره جرئت کردم رگ برادرم رو وقتی که خواب بود با تیغ بزنم ...
درحالیکه جون دادنش رو میدیدم داشتم به این فکر میکردم که ایا تابوت های بزرگی وجود دارن که دوقلوهای بهم چسبیده توش جا بشن؟
..........................
دوست پسرم مهربون‌ترین ادم دنیاست ، همیشه تو گوشه کنارهای خونه برام نامه‌ها عاشقونه میزاره ...
خیلی هم از خودگذشتگی میکنه و هیچوقت قبول نمیکنه که این یادداشت هارو دون گذاشته !
..........................
وقتی به اتهام شکنجه و قتل حیوانات دستگیرم کردن خیلی تعجب کردم ...
فکر کنم وقتی پیداکردنشون دیگه شبیه آدم نبودن !!
..........................
میگن وقتی خودت قاتل باشی میتونی بگی که چه کس دیگه‌ای مرتکب قتل شده ...
اون بیگناهه .. چکش رو روی میز زدم و اعلامش کردم ، پرونده مختومه شد !
..........................
دفترچه خاطراتی که تمام رفتارها ، علایق ، خواسته‌ها و تیره‌ترین رازهای زندگیم توش ثبت شده بودن رو پیدا کردم ...
اما اون نوشته ها دست خط من نبودن !!
..........................
هیچوقت نمیتونم خودم رو راضی کنم که به بچه‌ها اسیب بزنم ، چون صدای جیغشون خیلی ناراحت کننده‌اس ...
اما این هدفون‌های جدیدی که گرفتم خیلی کارم رو راحت کردن !
..........................
وقتی خواهرم وارد زیرزمین شد سریع رفتم و در رو روش قفل کردم ...
درحالیکه از سرکار گذاشتنش خوشحال بودم از پشت سرم اومد و ازم پرسید :" داری چیکار میکنی؟"
..........................
من همیشه بابت تکنیکی ک برای خلاص شدن از شر جسدها ب کار میبرم ب خودم افتخار میکردم ، چون توی این ۲۷ سال حتی یک بار هم هیچکس نتونسته بود اونهارو پیدا کنه ...
اما وقتی یک روز وارد خونه شدم و تک‌تک جسدهایی ک این سال ها تیکه‌تیکه‌اشون کرده بودم رو خیلی تر و تمیز و وصل شده بهم روی میز اشپزخونه پیدا کردم ، وحشت کردم !!
..........................
اطراف خونه‌ام نمک ریختم تا دربرابر موجودتت پلید ازم محافظت کنه ...
نمیدونم چرا ولی هیچکدوم از دوستای صمیمیم دیگه ب دیدنم نمیان !!
..........................
ووت‌و‌کامنت🎮
KAMU SEDANG MEMBACA
EveryThing(눈‸눈)
Hororعکس‌ها و داستان‌هایی ک پشم ب تنت نمیزاره استخونات هم باشون میریزن 🤤🔥 ی سر بزن :) ترجیحا شب بیا اینورا ** میخام با دوستای جدید اشنات کنم💀👻
