سلام به همه. امیدوارم حالتون خوب باشه
الان که دارم این مقدمه رو براتون مینویسم ماه ها قبل از آپ شدن و نوشته شدن روبینیاست.هر آدمی در عمیق ترین کنج وجودش، احساسات غمگین سرکوب شدهای داره که یک روز سر باز میکنند.
روبینیا غمگین ترین احساسات منِ نویسندهاس که منجر به ساخت داستان زندگی دو مرد شد.
تو این داستان خبری از چیزهای عجیب نیست. نه دنیای مافیا، نه تیمارستان و بیماریهای روانی، نه قتل و سلف هارم و هزاران چیزی که به ذهنتون میرسه.
داستان الهام گرفته از آهنگ های arcade و my tears ricochet
داستان از چند دید بررسی میشه. بعضی چپتر ها از دید زین، بعضیها از دید لیام و بعضی ها از نگاه راوی. خودتون متوجه میشید صحبت ها متعلق به کدوم شخصیته. چپترهای کوتاهی داره و تند تند آپ میشه
روبینیا داستان اشکالِ مختلف عشق و غمه.
درمورد اینکه بعضی اتفاقات به ظاهر ساده چطور ما و زندگیمون رو برای همیشه تغییر میدن.پس اگر برای رویارویی با عشق آمادهاید
به دنیای روبینیا خوش اومدید
YOU ARE READING
Robinia ⌜ziam⌟ | Completed
Fanfictionزندگی کن غریبه! هیچ غمی ارزش نابودی زندگیت رو نداره.