- قراره چی ببینیم؟
تهیونگ که مشغول به سرچ گزینههای فیلمشون روی نِتفلیکس بود، سرش رو بالا آورد و نگاهی به مرد بزرگتر انداخت.
رئیسش کاسهی بزرگی رو توی دستهاش گرفته بود که واضحا گنجایشِ مقدار پاپکورن کاراملی برشتهای که داخلش بود رو نداشت و پسر که نگران ریختن اون کوچولوهای پُفپفی خوشمزه کف اتاق بود، به سرعت دستش رو دراز کرد و اون رو ازش گرفت.
- نمیدونم.
تهیونگ بالاخره جواب داد و بعد از گذاشتن کاسهی پاپکورن روی میزِ گرد روبهروش، به سرچ کردن فیلمها ادامه داد،
- دلم یه چیز ترسناک میخواد.
جونگوک که دو آبجو رو با یک دست گرفته بود، از سردیِ اونها هیسی کشید و قوطیها رو کنار کاسهی پاپکورن روی میز گذاشت،
- برو عقب.
مرد وقتی تهیونگ روی فیلمی که رَد کرده بود برگشت سرش رو تکون داد،
- آره، همین؛ همیشه میخواستم ببینمش.
تهیونگ نگاهی به فیلمی که روش متوقف شده بود انداخت و زیرلب اسمش رو زمزمه کرد،
- اِ کوآیت پِلیس... هومم، جالب بنظر مییاد؛ همین رو ببینیم؟
مرد بزرگتر سرش رو تکون داد؛
اما بنظر میومد حواسش پرت چیز دیگهای باشه و بدون اینکه روی مبل بشینه، به رونهای تهیونگ که کوسَنِ مُبل روشون قرار گرفته بود خیره شد.
پسر کوچیکتر ابرویی بالا انداخت و با گیجی به رئیسش خیره شد،- چرا نمیشینی؟
جونگوک نفسی کشید، موهای بهم ریختهاش رو پشت گوشش زد و با گونههایی که گَرد صورتی رنگی پوشونده بودشون به پاهای استایلیست خیره شد،
- میشه اون رو برداری؟
تهیونگ که هنوز هم متوجه هدف مرد نبود، کوسنی که اون بهش اشاره کرده بود رو بالا گرفت،
- این؟
بدون اینکه منتظر جوابش بمونه کوسن رو کناری انداخت،
- بهتر شد؟
مو شکلاتی لبخند بزرگ و دندوننمایی بهش زد، به سمت مبل رفت و بهجای اینکه کنار پسر کوچیکتر بشینه، انگار که داشت معمولیترین کار ممکن رو انجام میداد، روی پاهای اون نشست.
تهیونگ با قرار گرفتن وزن مرد بزرگتر روی پاهاش لحظهای غرهای داد؛ سنگینی رئیسش، به علاوهی عطر تنش که یکدفعه تموم مجاریِ تنفسیش رو پر کرده بود، نفس کشیدن رو براش سخت کرد و آب دهنش رو قورت داد.
مهم نبود چندبار مرد رو لمس میکرد یا میبوسیدش، نزدیکیِ اون بهش چیزی نبود که به این راحتیها بهش عادت کنه.
YOU ARE READING
Pretty Please... Pet Me! | Vkook
Fanfiction〴︎Summary ৲︎ چندنفر توی دنیا میتونستن بگن که به رویاهاشون دست یافته بودن و با کار کردن توی شاخهای که بهش عشق میورزیدن، مخارج زندگیشون رو تامین میکردن؟ کیم تهیونگ یکی از این اشخاص محدود بود؛ پسری که برای رسیدن به آرزوهاش، حاضر به ترک خونهی...