6

463 132 176
                                    


بعد از اینکه هری سرش رو توی گردن لویی نگه داشت و زین متوجه ماجرا شد،لویی تونست خودش رو جمع کنه و سمت دستشویی بره تا آبی به صورتش بزنه و از اون حسی که داشت فاصله بگیره.

هری همونطور با نیشخند روی مبل نشسته بود که توجه دن به صدای در دستشویی جلب شد و وقتی دید لویی کنار هری نیست سریع رفت و کنار هری نشست و این باعث پررنگ تر شدن نیشخند هری شد.

هری:هی کیتن،اینجا جای لویی بود،تو که نمیخوای با اون یه دعوا داشته باشی؟

دن به هری چشم غره‌ای رفت.

دن:قبل از اونم من اینجا نشسته بودم.حالا هم ساکت شو میخوام ببینم جیمز چی میگه."جیمز کوردن"

لویی چند دقیقه ‌ای توی دستشویی وایساد و در اون حین به جویی پیام داد و بابت اینکه اون مریض شده بود و نتونست به دورهمی بیاد ابراز نگرانی کرد و گفت که جاش خالیه.

وقتی لویی به هال برگشت،دید دن جای اون،کنار هری نشسته و خب یجورایی از خدا تشکر کرد که مجبور نیست بازم پیش اون نخل منحرف بشینه،واقعا دلش نمیخواد وقتی همه بخاطر خندیدن به جیمز قرمز شدن اون بخاطر نگه داشتن صدای ناله‌هاش قرمز شده باشه!

لویی کنار پیتر نشست و اصلا به هری نگاهی نکرد،ولی میتونست سنگینی نگاهش رو روی خودش حس کنه.

بعد از گذشت چند دقیقه در باز شد و اش و نایل با صورتایی قرمز درحالی که نفس نفس میزدن داخل شدن و بدون گفتن هیچ حرفی به سمت پسرا رفتن و اش با زدن پس کله زین بهش فهموند که از جاش بلند بشه و وقتی زین بلند شد لیام هم بلند شد و نتیجش نایل و اشی بودن که روی همدیگه،روی مبل تک نفره پهن شدن.

همه با تعجب و کمی خنده به اون ها نگاه میکردن تا بتونن دلیل اون تاخیر و این قیافه‌های نابود رو بفهمن.

نایل:خیلی...که..دیر نشد؟

اش:نه بابا....زود رسیدیم.منم...من...اول رسیدم.

درحالی که نفس نفس میزدن و به پسرا نگاه میکردن باهم حرف میزدن ولی انگار بقیه رو نمیدیدن.

زین زد زیر خنده و این خنده بقیه رو هم به دنبال داشت.

زین:نه اصلا دیر نکردید،فقط دیگه همه میخواستن برن.

.
.
.

بعد از اینکه اش و نایل تونستن به خودشون بیان و درست نفس بکشن اونا تلوزیون رو خاموش کرده و دور میز کوتاهی که وسط هال بود،نشسته بودن.

زین باور داشت که اونها هنوز درست همدیگه رو نمیشناسن پس شاید اگر جرئت حقیقت بازی کنن بتونن با کمک از حقیقت‌ها بیشتر همدیگه رو بشناسن.

زین:خیلی خب گایز،دیگه بی‌شک همتون میدونید این بازی چطوریه،حالا هم من بطری رو تاب میدم و نفر اول سوال رو میپرسه و نفر دوم جواب میده.اوکی؟

I'll always need ya [L.S][Z.M][A.H] "COMPLETED"Where stories live. Discover now