8

469 113 96
                                    


لیام نصف شب از خواب بیدار شد و رفت به سمت آشپزخونه تا آب بخوره.

سردرد خفیفی داشت و به همین دلیل وقتی از پله ها اومد پایین چشماش رو بست و از تصویر ذهنی‌ ای که از خونه داشت استفاده کرد تا به اشپزخونه برسه،ولی وسط راه وسیله‌ای زیر پاش رفت و باعث شد با صدای بلندی روی باسنش بیوفته و از درد تقریبا جیغ بزنه.

زین با شوک از جاش بلند شد و خودش رو به هال رسوند و لیامی رو دید که روی زمین افتاده و دستشو گذاشته روی باسنش.

زین که فهمید چی شده نفس عمیقی کشید و به لیام کمک کرد تا بلند بشه و بشینه روی صندلیِ توی آشپزخونه و براش آب و یه قرص برای سردردش اورد.

وقتی لیام اونارو خورد زین اون رو بغل کرد و به اتاق برگردوند.

درسته که لیام عضله‌ایه و زین نیست،ولی این چیزی از قدرت بدنیه بالای زین کم‌ نمیکنه و خیلی وقت‌ ها که زین بیدار نمیشه لیام اون رو بغل یمکنه و تا دستشویی میبره.

لیام:زینننن،باسنم درد میکنههههههه

زین نگاهی به پسر لوسش انداخت و بدون هیچ حرفی اون رو روی شکمش دراز کرد.

زین:بیبی بویِ شیرینم،کمکی از دستم برمیاد تا برای باسن کوچولو و خوشگلت انجام بدم؟

لیام خندش گرفت،اونها هیچوقت همدیگه رو بیبی بوی یا ددی صدا نمیکنن،از نظرشون این زیاده روی بود.

خواست به زین بگه بره کنار که بخاطر یکدفعه پایین کشیده شدن باکسرش چشماش گرد شد.

لیام:زینییی،من خوابم میاااااد

زین:ششش تو بخواب لیام،من و باسنت باهم حرفای خصوصی داریم.

🔞                                   ‌🔞                               🔞

زین با انگشتاش پوست کمر و باسن لیام رو لمس میکرد و بوسه های ریزی روش میزاشت.

لیام با هر بوسه بدنش میلرزید و با گاز گرفتن لب هاش تلاش میکرد صدای ناله‌اش رو خفه کنه،اگر زین اون صدارو میشنید لیام فعلا نمیتونست بخوابه..

زین لپ راست باسن لیام رو بین انگشتاش فشار داد و به رد انگشتاش که روی باسنش موند نگاه کرد و اون رو به انجام دوباره اینکار دعوت کرد،لپ چپ رو خیس بوسید و گاز گرفت و این مقاومت لیام رو از بین برد و باعث شد اون پسر آروم ناله کنه و خودش رو برای لمس شدن دیکش به تخت بماله.

زین لپ های باسن لیام رو از هم فاصله داد و وقتی سوراخ صورتی و تنگش رو دید،جباد بین‌ پاهاش تکون خورد‌.

توی اولین دیدارشون لیام اون رو (زد جباد ملک) صدا کرده بود و این شد که جباد تا ابد همراهشون موند و یار شب بیداریاشون شد؛هرچند شغل جباد فقط به شب ها و خونه ختم نمیشد..

I'll always need ya [L.S][Z.M][A.H] "COMPLETED"حيث تعيش القصص. اكتشف الآن