وارد ماشین یونگی شد...همه چیز مشکی بود و بوی عطر تلخی توی ماشین پیچیده بود..
یونگی وارد ماشین شد و سوئیچ رو از هوسوک گرفت و ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد..
بینشون خیلی سکوت بود..یونگی این سکوت رو شکست و گفت:
+شلوار و باکسرت رو بکش پایین...
هوسوک تعجب کرد و گفت: چ...چی؟
+بهت گفته بودم...هر وقت بخوام میتونم لمست کنم...پس زود باش و عصبیم نکن..
هوسوک میدونست که نمیتونه مقاومت کنه پس باکسر و شلوارش رو کمی کشید پایین و خواست دست به دیکش بزنه که دستش پس خورده شد...
و دیکش بین دستای یونگی گم شد...
یونگی همونطور که رانندگی میکرد دیک هوسوک رو چند باری پمپ کرد و به صورت هوسوک که غرق لذت بود چشم دوخت و گفت: قرار نیس همیشه انقدر لذت ببری...خونه که برسیم فقط درده...الان میخوام بهت لذت قبل درد بدم بیبی...ماشین رو گوشه ی خیابون پارک کرد و روی دیک هوسوک خم شد و اونو وارد دهنش کرد_فاککک یونگی...دهنت عالیه...
یونگی دیک هوسوک رو از دهنش در اورد و گفت:
+ولی سوراخ تو عالی تره..
و دوباره دیک هوسوک رو وارد دهنش کرد و ساک زد...محکم ساک میزد و دیک هوسوک رو توی دهنش جلو و عقب میکرد.._شت...تند تررر....تند تر...فاااککک عالیهههه
یونگی تند تر این کارو انجام داد که هوسوک گفت: نز..دی...کم....
و بعد توی دهن یونگی اومد...و کامش دور دهن یونگی رو کثیف کرد...
هوسوک سرشو جلو برد و گفت: فکر کنم قبل از ساک زدنت...حداقل باید ی بار میبوسیدیم همو...
و لبشو روی لب یونگی که بخاطر کام خودش سفید شده بود کوبوند و بوسه ی لذت بخش و عمیقی رو شروع کرد که بعد چندین دقیقه یونگی ازش جدا شد و گفت: کام خودت خوشمزه بود؟.._ کامِ تو قراره خوشمزه تر باشه...
یونگی ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد که هوسوک از فرصت استفاده کرد و روی دیک یونگی خم شد و گفت: بیبیت میخواد در حالی که داری رانندگی میکنی...آبنباتتو بخوره...
_خب بزار ببینم آبنباتم بزرگه یا کوچیک؟
اینو گفت و زیپ شلوار یونگی رو پایین کشید..و دستشو وارد باکسر یونگی کرد و دیکشو به دست گرفت...یونگی بخاطر سرمای دست هوسوک روی دیکش هینی کشید و گفت: فاااککک...بکنش تو دهنت هرزه...
هوسوک که بخاطر کلمه ی هرزه ناراحت شده بود گاز ریزی از دیک یونگی گرفت و گفت: تا تو باشی دیگه بهم نگی هرزه...+برسیم خونه...آدمت میکنم...
هوسوک دیک بزرگ یونگی رو وارد دهنش کرد و با قدرت ساک میزد...
گاهی اوقات هم دیک یونگی به ته حلقش برخورد میکرد و اوق میزد...
یونگی بعد ده دقیقه توی دهن هوسوک خالی شد و گفت: تمامشو قورت بده..زود...
_چشم ددی... هوسوک گفت و تمام کام یونگی رو قورت داد..
YOU ARE READING
💛BTS oneshots💛
Non-Fictionبه دنیای ذهن من خوش آمدید... اینجا از هر کاپلی و توی هر ژانری فیک مینویسم... فقط کافیه بهم بگید که کدوم کاپل رو بیشتر دوست دارید تا براتون بنویسم💛🌆 بیشتر از این کاپل ها مینویسم 👇 ~kookmin ~kookv/vkook ~yoonmin ~namjin ~nammin ~sope ~vmin ~hopemin...