یک نگاه به دیک بزرگ شده اش و یک نگاه به هوسوک که گیج نگاهش میکرد انداخت و لب زد: دوست پسرم میشی؟..
_چ...چی؟
هوسوک جا خورد...توقع نداشت یونگی انقدر زود ازش درخواست کنه...
+ببین هوسوک..من خیلی دوستت دارم و خیلی ازت خوشم اومده..و خب تو حق انتخاب داری...
یونگی گفت و منتظر جواب موند.._ ببین منم ازت خوشم میاد...ولی بهم فرصت بده..چون من خیلی نمیشناسمت...اصلا نمیدونم چجور ادمی هستی..!!
+ تا هر وقت بخوای بهت وقت میدم ولی قبلش باید همو ببینیم...چون باید ی سری چیزا رو برات توضیح بدم...
_ ب...باشه...حتما...فردا چطوره؟..
+ عالیه..ساعت پنج بعد از ظهر توی کافه *ناموسایرو میبینمت( همچین کافه ای توی سئول هست واقعا!!!خیلی هم قشنگه)_ میبینمت و آن نی یانگ( به معنای خداحافظ)
و تلفن رو قطع کرد..[08:00 o clock ⏰]
هوسوک از خواب بیدار شد و پَن کیک درست کرد و خورد و بعد به حموم رفت و دوش گرفت...
از نظر هوسوک حموم کردن بهترین زمانِ روز بود...از حموم خارج شد و با حوله موهاشو خشک کرد و کمی جلوی آینه رقصید و میکاپ کمی کرد...
کمی تلویزیون دید و ناهار خورد و چُرت کوتاهی زد و بعدش رفت تا لباس بپوشه که دیر نرسه...
شلوار جین زاپ داری پوشید
و لباس طرح دار قشنگی که تازه اتو کرده بود رو تن کرد و کلاهش رو سرش کرد و از خونه خارج شد..*استایل هوسوک
به سمت کافه ای که یونگی گفته بود حرکت کرد و ده دقیقه هم زودتر رسید...
ماشین پورشه ی باکستر ۷۱۸ ای جلو ی کافه پارک کرد و فردی با استایل تمام دارک و مشکی از ماشین خارج شد...
هوسوک از جذابيت یونگی کُپ کرده بود...
*استایل یونگی
یونگی به سمتش اومد و گفت: هعی بیبی چرا اینجا وایسادی..بیا بریم تو...
هوسوک با کلمه ی بیبی ای که یونگی بهش گفت لپ های گل انداخت...
یونگی وارد کافه شد و هوسوک هم پشت سرش...
روی صندلی ای که یونگی از قبل رزرو کرده بود نشستن...
یونگی سمت هوسوک برگشت و گفت: چی میخور سفارش بدم؟هوسوک گفت : هیچی..ممنون..
+ خودتو لوس نکن..چی میخوری...اگه نگی خودم سفارش میدم براتاا...
_ آم خب پس ی اسپرسوی آمریکنو
+ منم ی دارک چاکلت...
سفارش رو به باریستا گفتن و شروع کردن به صحبت کردن..+خب آم..نگفتی که شغلت توی شرکت چیه؟
_ طراح داخلی...و البته من به جز این ی شغل دیگه هم دارم...
+ جالب شد...چه شغلی؟
_ رقصنده!!!
+جدی؟ خب منم پیانو میزنم..و البته رئیس کمپانی jk هم هستم...
_ چرا تا الان ندیده بودمتون؟
+ ولی من تا دلت بخواد دیده بودمت...و همیشه هم کیوت بودی...هر روز کیوت تر از دیروز ..
هوسوک بازم لپ هاش گل انداخت که اینبار یونگی متوجه شد و گفت: کیوت..
×سفارشتون آماده اس قربان..
صدای پیش خدمتکار مانع ادامه ی بحث اون دو نفر شد..
یونگی سفارش رو گرفت و رو به هوسوک گفت: بخور سرد میشه..
_ ممنون..
فضای بینشون سنگین بود و خودشونم متوجه این موضوع شده بودن...پس یونگی بحث رو باز کرد...+هوسوکی...اگه بفهمی من سادیسمی ام حاضری بازم باهام باشی؟
هوسوک چشمهاش برق زد..چون اون ی مازوخیسمی بود...و عاشق درد..._آم...من مازوخیسمی ام..پس آره..
+ وات؟...ریلی؟؟؟ از دیشب تاحالا نگران اینم که قبول نکنی...خب ببین بزار ی ذره توضیح بدم که قوانین من چیا هستن...و اگه هر کدوم از قوانین رو نخواستی بگو..!! باشه؟_ باشه...
+ خب قانون اول: بدون اجازه ی من جایی نمیری و با کسی قرار نمیزاری پ...
قانون دوم: من حق دارم هر وقت بخوام بهت دست بزنم و لمست کنم...
قانون سوم: مشکلی نداره که وسط جمع ببوسمت..
قانون چهارم: اگه بفهمم بهم خیانت کردی و یا شیطونی کردی میکشمت و یا تنبیهت میکنم
قانون پنجم: شکنجه کردنت ، تحقیر کردنت و یا استفاده از وسایلی مثل دیلدو و رینگ و بات پلاگ و ویبراتور و ....کاملا برام آزاده..
قانون شیشم: استفاده از شمع، تیغ، شلاق،قلاده، چشم بند،گَگ و بانداج کردنت آزاده...
همینا...چیز سختی نیس...هوسوک با ترس آب دهنش رو قورت داد و گفت: منم ی شرطایی دارم...
یونگی گفت:هوم چه شرطی؟
_یک:نگاه کردن به دخترا و یا باتم های دیگه ممنوعه...!!
دو: تحقیر خودم اشکال نداره ولی تحقیر خانواده ام رو حق نداری!!!..
سه: اگه توام خیانت کنی برای هميشه از پیشت میرم...+عالیه...پس قبوله؟...
_قبول..
+ امضا کن...
هوسوک خودکار رو گرفت و قرارداد رو امضا کرد
+ از الان به بعد من اربابتم و تو برده ی منی...
راستی...توی مکان های عمومی من همون یونگی یا شوگا ام...ولی توی اتاق بازی من ارباب و ددیتم..مفهوم شد؟_بله
هوسوک گفت و سرشو نزدیک گوش یونگی کرد و گفت: بله ارباب..
+فاک هارد شدم...ت..تو چجوری با ی کلمه هاردم میکنی؟...
_ ددی پلیز فاک می...
+ اوه مای گاددد...فکر کنم وقت رفتنه..برو توی ماشینم تا بیام..اینم سوئیچ...
و سوئیچ رو سمت هوسوک گرفت...
_چشم ددی
و با ی چشمک از کافه خارج شد..پارت بعد بی دی اس ام و شکنجه اس اگه دوست ندارید نخونید...!♡
بوس بهتون...بابای🌊🌧
ESTÁS LEYENDO
💛BTS oneshots💛
No Ficciónبه دنیای ذهن من خوش آمدید... اینجا از هر کاپلی و توی هر ژانری فیک مینویسم... فقط کافیه بهم بگید که کدوم کاپل رو بیشتر دوست دارید تا براتون بنویسم💛🌆 بیشتر از این کاپل ها مینویسم 👇 ~kookmin ~kookv/vkook ~yoonmin ~namjin ~nammin ~sope ~vmin ~hopemin...