Strange Monday.[2/2]
[11:26_Theo.]
خطر مثلِ گلولهای به سمتت شلیک میشه و تو ترس رو توی تمامِ وجودت احساس میکنی، سعی میکنی جا خالی بدی اما بدنت به زمین میخکوب شد و این خوش شانسیه توئه که این گلوله لعنتی از کنار گوشت رد میشه یا اوج بدشانسی حساب میشه که جون سالم به در بردی؟
بیاید رو راست باشیم بعضی وقتا همه ما درخواست یک گلوله وسط سرمون رو کردیم.
شاید تئو هم دقیقاً همین رو میخواست؛ یه گلوله وسط سرش تا تمامِ شاید دیگه غمی رو حس نکنه.
چشم هاش رو محکم رویِ هم فشار داد. بعضی وقت ها قوی بودن سخته.
انگار که روحت آمادگیه درک و هضمِ یک اتفاق رو نداشته باشه اما زندگی کِی به آرامش روحِ ما اهمیت داده؟
تمامِ درد به سمت روحت حمله ور میشه و این تویی که باید خودت رو بین تمام مشکلات و ابر های سیاه قوی و استوار نگه داری.و دود، این مثل جهنم درد داره!
صدای الک که نگاهش رو از جاده گرفته و به اون داده بود رشته افکارِ سیاهش رو پاره و اون رو توی سیاه چاله دنیا واقعی پرت کرد.
"هی پسر، همه چی درست میشه باشه؟"
تئو اجازه داد درد روی لبخندش بشینه و بعد با صدایی که درست شنیده نمیشد گفت:
"بیا قبول کنیم بعضی وقت ها هیچی درست نمیشه فقط ما بهش عادت میکنیم الک و من نمیخوام عادت کنم!"
الک جوابی برای پسری که کنارش نشسته بود نداشت و اصلاً باورش نمیشد که تئو همون پسر مغرور الان تبدیل به شکننده ترین موجود دنیا شده بود.
چرا زندگی انقدر غیر قابل پیش بینیه؟
دقیقاً زمانی که فکر میکنی قوی تر از همیشهای زندگی نشون میده؛ میتونه به هزاران روش بهت صدمه بزنه.
الک دیگه چیزی نگفت یا بهتره بگیم چشمه حرف های امید بخشش خیلی وقت بود که خشک شده.
و تئو توی دیشب گیر کرده دقیقا همون شبی که...
[Flash_Back. Last night at 00:58.]
تئو با خشم از پله ها بالا میرفت. با هرقدم پاهاش رو محکم روی پله میکوبید انگار که میخواست انتقامِ دردی که توی قلبش ریشه زده رو از پله بگیره.
صدای جیغ و فریاد از همه جا بگوش میرسید، صدای مورد علاقه فرشته مرگ، صدایی که بهشت تشنه بود و همه جا دنبالش میگشت!
ولی تئو تمرکزی روی صدای اطرافش نداشت و فقط رسیدن به طبقه آخر و سالم دیدن خانوادهش براش مهم بود.
بخاطر فشار و دویدن نفس نفس میزد، ایکاش بدنش درک میکرد که الان توی چه شرایط مزخرفی گیر کرده.
YOU ARE READING
Boarding school.
Fantasyدرست همون جایی که حس میکنی همه چی مرتبه و میتونی راحت زندگی کنی مشکلات ناشناخته مثلِ ماشین آدم فضایی ها میان تا تورو ببرند، اما تو باید مقاومت کنی! چی میشه که آدمایِ غریبه تبدیل به نزدیک ترین افراد زندگیت بشن؟ به مدرسه شبانه روزی ما خوش اومدی:) ...