Part 6 🥂

79 13 0
                                    

Taehyung pov :
بخاطر هشدارى كه به جونگ كوك داده بودم كه فعلا حرفى به هوسوك نزنه يكم دورتر از ما نشسته بود و با اينكه چيزى از حرفاى ما نمى شنيد باز هم با چپ چپ به من نگاه ميكرد ..
- چيزى تونستى پيدا كنى ؟؟
^ از كدوم مورد دقيقا ؟؟
- انقدر بدبختى پشت بدبختى داريم كه براى حلشون بايد اولويت بندى كنيم .. روى خوش زندگى به ما نيومده .. اون از موقعى كه بابام و زن سليطش بودن اينم از الان كه نيستن ولى تاوان اونا رو ما بايد پس بديم .. زندگى افتضاحيه .. اول از پرونده قضايى جونگ كوك بگو .. بعد هم از قضيه اختلاس و قاچاقى كه توى شركت افتاده ..
^ قضيه جونگ كوك .. تو ميا رو يادته ؟؟
- نه ميا ديگه كدوم خريه ؟؟
هنوز نگاه هاى خيره جونگ كوك روى من و هوسوك بودش ..
با اشاره سعى كردم بهش بفهمونم كه الان وقتش نيست و بايد بره توى اتاق ولى بدتر لج كرد و دست به سينه به صندلى تكيه داد و از گيلاس شراب قرمزى كه جلوش بود يكم خورد ..
حالت لبش وقتى ليوان رو بينشون گرفت .. خيلى جذاب بود .. تمركزم رو هميشه اين پسر لجباز ازم ميگرفت .. اون همه چيزم رو ميتونه ازم بگيره .. حتى زندگيم رو ...
^ حواست هست ؟
- آخ نه ببخشيد .. چى داشتى ميگفتى؟
^ به ديوار گفته بودم الان ترك برداشته بود .. ببين ويرجينا رو حتما يادته .. ميا و لارا منشى اصلى شنل بودن .. با ويرجينا هم خيلى صميمى بودن .. اون موقعى كه جونگ كوك تو نيويورك بود ، آخراش لارا رفت فرانسه .. ويين و جسى ، مسئول لباس و ميكاپ آرتيست شخصى جونگ كوك هم غيب شدن .. همون موقع بود كه يكم به عروسى تو با يونا مونده بود .. لى سوزى مادر ناتنيت رفت نيويورك و كار ويرجينا رو تموم كرد .. ناگفته نماند كه .. هرى هم الان افسردگى گرفته .. توى سن آنتونيو يكى از ايالت هاى آمريكا توى يه تيمارستان بستريه .. هر چى نباشه فكر نكنم كسى دوست داشته باشه پارتنرش كه قرار ازدواج و تشكيل خانواده باهم گذاشتن .. جلوى چشماش پر پر بشه .. تنها باقى مانده اين تيم ... ميا بود ..
- خب الان من بايد چيكار كنم شجره نامه شنل رو اوردى جلوى چشمم :|
^ هيچ وقت انقدر نفهم نبودى توى زندگيت فكر كنم دارى وارد دوره ى جاهليت ميشى .. ميا براى تيموتى كار ميكرده ظاهرا .. با لارا .. كه لارا نميتونه به جونگ كوك آسيب بزنه پس در نتيجه ميره كاراى فرانسه رو انجام بده و منتظر بمونه تا تيموتى با كوك برن فرانسه ولى براى اينكه كوك عذاب وجدان بگيره ميگفتن كه گروگانه اونجا .. در اصل قربانى اصلى ويرجينا بود .. ويين و جسى هم كه به عنوان يه كره اى خيلى خوب پيش آدماى نژاد پرست دووم اورده بودن .. بگذريم از اين .. چيز عجيب اينجاست .. پرواز تيموتى و كوك به فرانسه ١٣ ساعت تاخير پيدا ميكنه و تيموتى براى اينكه ١٣ ساعت بگذره ميره با كوك به هتل فرودگاه كه يهو يه پيامى به كوك مياد كه بايد بره اتاق ١٢٧ .. كار خيلى صرورى باهاش دارن ... جونگ كوك هم كله شقى ميكنه و ميره اونجا .. همه ويسا و ايميلا و پيامايى كه براش ميفرستاديم زير نظر تيموتى بودن و ميا هر هفته چكشون ميكرد .. ويس آخر تو رو براش ميزارن تا با احساساتش بازى بشه و خب اينجورى خيلى سريع يه بليط مستقيم ميگيرن و براى اينكه شك نكنه جونگ كوك ، تيموتى يه مسيج به ميا ميده كه تو برام آدم خوبى بودى پس خيانت نكن و جونگ كوك رو برام پيدا كن ..
- اينجورى جونگ كوك احمق باور ميكنه كه ميا خودش رو هم داره به خطر ميندازه ..
^ دقيقا .. وقتى هم كه اومدن اينجا جونگ كوك براى دو هفته توى هتل فورسيزن براش اتاق ميگيره تا بتونه يه خونه براى خودش پيدا كنه چون ميا ميگفته خونه مشتركش با لارا براش الان امنيت نداره و هر لحظه ممكنه تيموتى و دار و دستش از راه برسن .. در واقع چون جونگ كوك داشته براى رفتن به فرانسه مقاومت ميكرده تيموتى هم ازش نااميد ميشه و ميارتش كره .. هنو نميدونم هدفش چيه .. ممكنه بخواد تو رو از بين ببره .. چون به هرحال تو زندگى عشقيش همچينم شانس نداشته ..
- باورم نميشه جونگ كوك انقدر خنگ بوده كه نفهميده اصلا چرا بايد ميا و تيموتى باهم رابطه اى داشته باشن .. حداقل فرانسيس در به در بود يه چيزى آخه ..
^ تو هم اگر بودى همين بلا سرت ميومد .. اون واقعا تو رو دوست داشت .. فقط ازش فرار ميكرد .. تموم مدت جيمين كنارش بود و ميفهميد كه چه بلايى داره سر كوك مياد .. اون ميترسيد دوباره بهت وابسته شه تو ولش كنى بخاطر همين اول ولت كرد تا خودش كمتر آسيب ببينه.. كه اونم دووم نياوردش ..
سرم رو بين دوتا دستم گرفتم و فشار دادم .. سرم مثل يه بمب منتظر يه شعله كوچيك بود تا بتركه .. همه اينا خيلى پيچيده بودن .. و همش بخاطر خودم بودن .. اگر جونگ كوك رو همون موقع نگه ميداشتم .. الان هيچ وقت اينطورى نميشدش .. لعنت به پدرى كه نذاشت من زندگى كنم ..
- با اين حماقتى كه جونگ كوك انجام داد الان هممون توى دردسريم .. اگر از اول ميموند پيشم .. الان موضوع چيه ؟ چى بدست اوردى ؟؟
^ با وكيل پرونده حرف زدم .. از اونجايى كه نميتونيم اينا رو قضايى كنيم چون به ضرر هممونه با اون سابقه درخشان وايس .. پرونده رو بستيم و خودمون دست به كار شديم .. خداروشكر وكيلمون يه مشاور جنايى هم هستش بخاطر همين تيكه هاى پازل زودتر بهم چسبيدن .. امواجى كه گرفتيم از هتل فورسيزن ميومد اگر يادت باشه پس به احتمال بيشتر از ٩٠ درصد كار مياس ..
- اگر توى اين مدت ميا خونه گرفته باشه چى ؟
^ توى دستگاه چك كرديم هيچ خونه اى به اسم اون نبودش .. بايد وارد عمل بشيم .. اما نه به صورت خيلى واضح و پر سر و صدا ..
- نقشه ات چيه ؟؟
^ بايد از جونگ كوك استفاده كنى ..
دوباره ؟؟ هميشه هوسوك بهم ميگفت .. اون وزيره اين صحنه شطرنجه .. وزيرى كه براى زنده موندن شاهش و جلوگيرى از كيش و مات زمين رو به آتيش ميكشيد و خودش هم توى آتيش خودش ميسوخت ..
- من .. من نميتونم .. اون خودش بايد راضى باشه .. كم ازش استفاده نشده توى زندگيش هوسوك ..
^ خب الان كه خونه هست و از موقعى كه اومدم با نگاه برزخيش داره من و تو رو سوراخ ميكنه .. ميتونيم الان بهش ..
- نه .. نه .. الان نبايد با كوك حرف بزنيم ..
^ چرا ؟ :/
- چون من ميگم .. خودم بعدا بهش ميگم ..
^ راستى .. براى اينكار .. گفتم جكسون برامون اسلحه پيشرفته بفرسته .. كلتامون ديگه بدرد نميخوره ..
- از اول تا آخر مخت توى عمليات ميچرخه .. بخاطر همين بود يونگى هميشه حواسش بهت بود ..
^ راستى .. عاا خب .. يه بخشى از .. اين كارا رو يونگى .. به عهده داشت .. هر چى نباشه اون .. تو بخش تحقيقاتى ...
- هوسوك فكر كردم ازت خواهش كرده بودم كه اون ..
^ يونگى عوض شده .. براى جبران كاراش خيلى تلاش ميكنه .. با جيمين وقت ميگذرونه و همه كار ميكنه براش .. تو هم زيادى سختش نگير .. ميدونم همه ى اينا براى جيمينه ولى .. جيمين الان خوشحاله ..
- داداشش .. سونگ هووا رو فراموش كرده ؟؟
^ نميدونم .. زياد دربارش حرف نميزنه ..
بخاطر صدايى كه از شخص سومى اومد مكالمون رو نصفه گذاشتيم و به سمت صدا برگشتيم .. جونگ كوك گيلاسش رو پر از شامپاين كرده بود و روبروى مت وايساده بود ..
¥ زيادى حرف زدين آقايون ..
- كوك ..
¥ هوسوكى هيونگ يه صحبتى باهات داشتم ..
^ عاا .. چه جالب .. منم ميخواستم ..
- كوك .. هوسوك الان بايد بره پيش جيمين .. مگه نه هوسوك شى ؟؟ اون پرونده اختلاس و قاچاق كه به اسم شركت TK انجام شده هم برام بفرست ..
هوسوك متعجب به من و جونگ كوك نگاه كردش .. انگار كه به خوب بودن رابطه بينمون شك كرده بود .. اگر همين الان هم ازم ميپرسيد همه چيز بينتون خوبه يا نه .. نميتونستم جواب قطعى بدم .. چون با گندى كه ديشب زدم .. فكر كنم هنوز ازم دلگيره ..
¥ زياد وقتت رو نميگيره هوسوكى هيونگ ..
^ من مشكلى ن..
- كوك .. ميتونيم بعدا خودمون حلش كنيم ؟؟
¥ نه نميتونى .. بايد با هم حلش كنيم .. چطوره زنگ بزنيم جيمين و يونگى هم بيان ؟؟ من الان زنگ ميزنم ..
نميخوام تمركز هوسوك از روى اين ماجرا كنار بره .. اشتباه نامجون اين بود كه گير داد به ازدواج و الان هم داره تاوان تصميم خركيش رو ميده .. ولى من ميدونم كه سوكجين هميشه تحت تاثير اون روانيه ..
ازدواج .. هميشه برام بى معنى بود .. چرا يه زوج وقتى انقدر به عشقشون مطمئنن بايد خودشون رو محدود كلمات و چهارتا دفتر و محضر ميكردن ؟؟
هميشه وقتى كوك از رسمى شدن حرف ميزد ميترسيدم .. اگر يه روز واقعا بخواد انجام بده .. اون وقت بايد چيكار ميكردم ؟؟

Unsolved brokenWhere stories live. Discover now