خب خب به سلامتی با حمایت های شما 😂 اولین داستانم تموم شد.
راستش تصمیم داشتم ادامه بدم،
بزرگ شدن نوری و انتقام و رشدش و عشقش و خیانت
ولی دیگه گفتم بزار زیر همون دیوار نوری رو خواب و داستان رو تمام کنم.ولی این تازه شروعه
پارت های منو با خودت ببر خیلی کوتاه بود
ولی داستان بعدی که دارم طرحشو میریزم قرار نیست اینطوری باشه.به محض این که یکی دو فصل اول نوشته بشه اول تو تلگرام و بعدش تو واتپد آپ میکنم😍
تنها راهنمایی هایی که میکنم داستان بعدی اکشن، فانتزیه و تو فضای آسیای شرقی اتفاق میوفته.اگه منو با خودت ببر رو دوست داشتین وت یادتون نره
و حتما به بقیه معرفی کنید والا کارتون فقط یه معرفیه😂😂
و اگه حرفی چیزی دارین در خدمتم همینجا تو کامنت
اینور
اونور
هرجا دیدین فقط جلومو بگیرید حرفاتونو بزنید🙂🤏
ESTÁS LEYENDO
منو با خودت ببر
Historia Corta[Completed] در آن هیاهو، در میان بازماندگانی که به دنبال جسد خانواده خویش بودند توانست چهره ای آشنا را ببیند. چهره ای که خاک گرفته بود اما از میاد غبار دیده میشد.او خیرجان بود، خواهر بزرگتر نوری که قبل از تیر خوردن برادر کوچکش توانست نجاتش دهد و صدا...