ناشناس:
تهیونگ باورم نمیشه بلاکم کردی!
تهیونگ:
شما؟
ناشناس:
جونگکوکم!چرا بلاکم کردی؟
تهیونگ با چشم های خیس به صفحه گوشیش زل زده بود!
چرا الان باید بهش پیام میداد؟تهیونگ:
مزاحمم نشو!خسته ام دیر وقته!میخوای بازم بلاکت کنم؟
ناشناس:
از اون موقع آنلاینی!
الان یکدفعه دیر وقت شد؟
لطفا بلاکم نکن!تهیونگ:
بهم پیام نده!هیچ وقت!
💜💙💚💛🧡❤💜💙💚💛🧡❤💜💙💚💛🧡❤
~یک روز بعد
ناشناس:
چرا شماره خودم و بلاک کردی؟
تهیونگ:
چرا نباید بکنم؟
نگفتم دیگه بهم پیام نده؟Do you want to block an anonymous number?
|Yes| |cancel|
YOU ARE READING
ɪ'ᴍ ɢᴀʏ⋆||KOOKV
Fanfiction☆من گیم!☆ تهیونگ تازه بخاطر دانشگاهش به سئول میاد! پسر خالش تهیونگ و به یکی از دوست های صمیمیش معرفی میکنه و تهیونگ روی اون پسر یعنی جئون جونگکوک کراش میزنه! چی میشه اگه تهیونگ بهش اعتراف کنه و رد بشه؟ 🤍💙💜 ناشناس: تهیونگ لطفا! چرا ازم دوری میکنی...