تهیونگ:
با دوست پسرم میام!جونگکوک:
با هر کسی میخوای بیا!💜💙💚💛🧡❤💜💙💚💛🧡❤💜💙💚💛🧡❤
لیسا عصبانی لیوان قهوه اش و روی میز کبوند!
:تهیونگ تو دوست پسر داری؟با کی میخوای بری اخه!اگه میگفتی دختر من میتونستم بیام ولی پسر لعنتی؟
تهیونگ سرش و روی میز گذاشته بود و بخاطر حرفی که دیشب به جونگکوک زده بود خودش و فحش میداد!
+میدونم نونا...دعوام نکن~عصبانی بودم...
تهیونگ اروم گفت و با لب هایی اویزون به لیسا خیره شد.
:اه...پسر از کجا گیر بیاریم؟
+نمیدونم
لیسا کمی فکر کرد و گزینه مناسبی و پیدا کرد!
:سونهو!
+کی؟
لیسا سریع از جاش بلند شد و مشتاقانه برای تهیونگ توضیح داد!
:همون پسری که تو کافه تریا با جونگکوک و جیمین دعوا کرد!اومد بهت اعتراف کنه که جیمین و جونگکوک پوکوندنش!
تهیونگ اولش خوشحال شد اما بعد کمی بیشتر فکر کرد.
+نونا فکر کنم اون جرعت نداره دیگه بهم نگاه کنه چه برسه باهام بیاد مهمونی که جیمین و جونگکوک توشن!
لیسا نا امیدانه سر جاش نشست و دوباره شروع کرد به فکر کردن.
+میگم نونا...تو خودتو شبیه پسر نمیتونی بکنی؟
لیسا لبخندی زدی و جواب داد.:نه!یادت رفته منم دعوتما!بعدشم من به این ریزه میزه ای بیام دوست پسر تو بشم؟بعد نمیگن دوتا باتم باهم چجوری...
+باشه نونااااااا ادامه نده!
لیسا خنده ای کرد و با یاد آوری چیزی بشکنی زد!
:تهیووونگ!جین!جین بهترین گزینه اس!
تهیونگ لبخندی زد!
+اره اره ارهههههههه!خوبیش اینهههه جونگکوک تاحالا ندیدش!
لیسا لبخندی زد و سمت لبتاش حمله کرد!باید به جین زنگ میزد و براش بلیط میگرفت!
YOU ARE READING
ɪ'ᴍ ɢᴀʏ⋆||KOOKV
Fanfiction☆من گیم!☆ تهیونگ تازه بخاطر دانشگاهش به سئول میاد! پسر خالش تهیونگ و به یکی از دوست های صمیمیش معرفی میکنه و تهیونگ روی اون پسر یعنی جئون جونگکوک کراش میزنه! چی میشه اگه تهیونگ بهش اعتراف کنه و رد بشه؟ 🤍💙💜 ناشناس: تهیونگ لطفا! چرا ازم دوری میکنی...