تهیونگ با بدن درد چشم هاش و باز کرد و غلت زد و دوباره خوابید.
با حس پوست برهنه ای که به بدنش خورد ترسیده چشم هاش و باز کرد خودش و داخل بدن برهنه جونگکوک دید!
تنها چیزی که یادش میومد این بود که به جونگکوک بره خونه...
خواست خودش و عقب بکشه که با تیر کشیدن کمرش لبش و گاز گرفت...
جونگکوک توی خواب صدایی از خودش در اورد و تهیونگ و بیشتر به خودش فشرد.
با حس اون اغوش گرم دوباره خوابش گرفته بود...سرش و به سینه جونگکوک فشرد و سعی کرد بخوابه...بعد از یک خواب خوب انرژی به دست میآورد و اونجوری میتونست دعوا ی درست و حسابی با جونگکوک داشته باشه...الان فقط میخواست بخوابه.
جونگکوک حدود نیم ساعت چشم هاش و باز کرد و به پسر کوچولویی که سرش توی قفسه سینش بود نگاه کرد...
با یاد آوری دیشب لبخندی زد و لب هاش و روی لب های تهیونگ گذاشت...
تهیونگ با حس بوسیده شدن لب هاش اخمی کرد به سرش تکونی داد...(هنوزم خوابه.)
جونگکوک آروم خندید و موهای تهیونگ و نوازش کرد...
_پاشو...باید بریم حموم...تهیونگ؟
اروم دستش و روی کمر تهیونگ گذاشت و نوازش کرد...
تهیونگ اروم چشم هاش و باز کرد و به جونگکوک که برهنه بغلش بود نگاه کرد...
با یاد آوری شب گذشته سرخ شد و خواست بلند بشه!
+تو اینجا چی کا....اییییییییی
با تکونی که خورده بود کمر دردش شروع شد و باعث شد گریش بگیره...
+هق...خیلی عوضی!درد داره...امیدوارم خدا بهت تجاوز کنه...
تهیونگ گفت و پتو و روی خودش کشید...
جونگکوک خنده ای کرد و اروم پتو کنار زد...
_خودت و از کی میپوشونی؟کسی که همه جات و دیده؟
جونگکوک با نیشخند گفت و اروم تهیونگ و همراه خودش بلند کرد...
+ساکت شووو!منو بذار زمین!از خونم برو بیرون!ولم کننن!
جونگکوک بدون توجه به جیغ و داد تهیونگ سمت حموم رفت و تهیونگ و توی وان گذاشت...
+اییییییی پایین تنم و حس نمیکنمممم!
تهیونگ قر زد و با باز شدن آب سرد و ریخت روش جیغش هوا رفت!
+یخ زدممممممممم!
جونگکوک سریع اب گرم و باز کرد!
_باشه باشه ببخشید!!
YOU ARE READING
ɪ'ᴍ ɢᴀʏ⋆||KOOKV
Fanfiction☆من گیم!☆ تهیونگ تازه بخاطر دانشگاهش به سئول میاد! پسر خالش تهیونگ و به یکی از دوست های صمیمیش معرفی میکنه و تهیونگ روی اون پسر یعنی جئون جونگکوک کراش میزنه! چی میشه اگه تهیونگ بهش اعتراف کنه و رد بشه؟ 🤍💙💜 ناشناس: تهیونگ لطفا! چرا ازم دوری میکنی...