⋆²⋆

5.3K 862 21
                                    

ناشناس:

میشه دیگه توی دانشگاه ازم فرار نکنی؟(با یک شماره دیگه اس)

ناشناس:

وقتی میبینی جوابم و بده!
تهیونگ لطفا!
چرا ازم دوری میکنی؟

تهیونگ:

دلیلی برای اینکه بهت بچسبم ندارم!
سر کلاسم!پیام نده!

ناشناس:

چرا ازم فاصله میگیری؟

تهیونگ کلافه اب گلوش و قورت داد.

تهیونگ:

کسی که رد شده دلیلی نداره دوباره سمت کراشش برگرده!

ناشناس:

درحال نوشتن...

Do you want to block an anonymous number?
|Yes|   |cancel|

گوشیش و خاموش کرد و داخل کیفش انداخت و به حرف های استادش توجه کرد...

اون پسر چش بود؟

مگه ازش چندشش نمیشد؟

پس چرا هی بهش پیام میداد و بیخیال نمیشد؟

نگاهی به لیسا که با اخم بهش خیره بود کرد!لب خند ملیحی زد و شروع کرد به کشیدن ادامه نقاشیش...

با لرزش گوشیش دوباره به فکر فرو رفت.

هنوز اون پسر و دوست داشت...اما وقتی رد شده بود احساس میکرد غرورش خورد شده بود!برای همون تصمیم گرفت کلا با جونگکوک قط رابطه کنه!

ɪ'ᴍ ɢᴀʏ⋆||KOOKVOnde histórias criam vida. Descubra agora