ناشناس:
میشه دیگه توی دانشگاه ازم فرار نکنی؟(با یک شماره دیگه اس)
ناشناس:
وقتی میبینی جوابم و بده!
تهیونگ لطفا!
چرا ازم دوری میکنی؟تهیونگ:
دلیلی برای اینکه بهت بچسبم ندارم!
سر کلاسم!پیام نده!ناشناس:
چرا ازم فاصله میگیری؟
تهیونگ کلافه اب گلوش و قورت داد.
تهیونگ:
کسی که رد شده دلیلی نداره دوباره سمت کراشش برگرده!
ناشناس:
درحال نوشتن...
Do you want to block an anonymous number?
|Yes| |cancel|گوشیش و خاموش کرد و داخل کیفش انداخت و به حرف های استادش توجه کرد...
اون پسر چش بود؟
مگه ازش چندشش نمیشد؟
پس چرا هی بهش پیام میداد و بیخیال نمیشد؟
نگاهی به لیسا که با اخم بهش خیره بود کرد!لب خند ملیحی زد و شروع کرد به کشیدن ادامه نقاشیش...
با لرزش گوشیش دوباره به فکر فرو رفت.
هنوز اون پسر و دوست داشت...اما وقتی رد شده بود احساس میکرد غرورش خورد شده بود!برای همون تصمیم گرفت کلا با جونگکوک قط رابطه کنه!
VOCÊ ESTÁ LENDO
ɪ'ᴍ ɢᴀʏ⋆||KOOKV
Fanfic☆من گیم!☆ تهیونگ تازه بخاطر دانشگاهش به سئول میاد! پسر خالش تهیونگ و به یکی از دوست های صمیمیش معرفی میکنه و تهیونگ روی اون پسر یعنی جئون جونگکوک کراش میزنه! چی میشه اگه تهیونگ بهش اعتراف کنه و رد بشه؟ 🤍💙💜 ناشناس: تهیونگ لطفا! چرا ازم دوری میکنی...