The man in the cape《12》

135 26 39
                                    

مطمئنم پارت قبل که الان آپ کردم قراره فلاپ شه ولی لطفا حمایت کنید ❤️
گفتم آپ بعدی دیر نخواهد بود اینم مدرک 😌✌️
میشه کامنت بزارید؟ اینجوری من نمیدونم دوستش دارید یا نه❤️

موهای بلندشو عقب زد و نگاهشو از قصر گرفت.

تو کوچه های تاریک و پیچیده راه می‌رفت تا کسی اون رو نبینه.

با رسیدن به محل مورد نظرش نگاه هاش محتاط تر شد و تند از روی دیوار پرید و وارد خونه شد.

الک با صدایی که شنید با ترس وارد حیاط شد و با دیدن اون پسر با شنل مشکیش تند شروع به حرف زدن کرد:

_لعنت بهت پسر ترسوندیم....

مرد مشکی پوش پوزخندی زد و کلاه شنلشو از سرش برداشت و با صدای همیشه پر تمسخرش حرف زدن رو شروع کرد:

_خبر جدید چی داری؟

الک چشماشو گردوند و با استرس مشهودی دست هاشو به هم پیچید، ناخودآگاه اخم کمرنگی رو پیشونیش نشست:
_ اینبار دیگه نمیتونی قسر در بری، تو خیابون که راه میری از هر ده نفر ی نفرشون آشناعه بدجوری افتاده دنبالت...
جات اینجا هم امن نیست، می‌دونن میای اینجا ی نقشه میخوایم باید بپیچونیمشون.

پسر مشکی پوش به دوستش نگاه کرد و لبخند کوچیکی زد، خونسرد شروع به حرف زدن کرد:

_الک آروم باش...من همیشه ی راه حل دارم! یادت رفته؟ فقط ی مسئله ای میمونه هنوز میتونی خوب بدو ای؟

--------------------------------------------------------------

خونسرد وایستاده بود و فقط منتظر بود یکی از آدم های اون کثافتی که دنبالش بود رو ببینه تا خودش رو بهش نشون بده.
هنوز هوا کامل روشن نشده بود!

همه چیز رو با الک هماهنگ کرده بود و حالا خونسرد ایستاده بود تا زمانش برسه.

با دیدن یکی از آدم های اون مرد، منتظر شد تا قیافش رو ببینه بعد از اینکه مطمئن شد دیده شده شروع به دویدن کرد.
نفس هاش از هیجان تند شده بود و پاهاش گز گز میکرد، گوشه های کلاه شنلش تکون میخورد ولی هنوز رو سرش بود.

شروع به دویدن سمت کوچه تنگ ای که با الک هماهنگ کرده بود تا جاش رو طبق قراری که داشتن باهاش عوض کنه کرد.

خودش از یکی از خونه ها بالا رفت و الک از طرف دیگه کوچه بیرون زد.

نقشه این بود.

طوری رفتار کنن، انگار که فرار کرده و به یکی از شهر های اطراف رفته.

الک تو یکی از قایق های دریاچه می‌پرید و تظاهر میکرد اونه و بعد از جا به جاییش به خونش بر میگشت و اظهار بی اطلاعی میکرد.

تو این فاصله شنل پوش به خونه الک برگشت و وسایلشو برداشت.

و سمت قصر راه افتاد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 26 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Sweet secret creature♡~Larry&Ziam~Where stories live. Discover now