pear👻🍐

398 70 11
                                    

به گلابیه تو دستش نگاه کرد
خیلی عجیب بود
و یهویی
زیادی
{فلش بک}
تو حیاط مدرسه در حال قدم زدن بود که دید کیم تهیونگ داره سمتش میاد
سریع راهشو کج کرد چون قطعا کیم تهیونگ بازم قصد اذیت کردنشو داشت
اما تهیونگ زود تر وارد عمل شد و یهو وسط حیاط مدرسه شروع به حرف زدن بلند بلند با جیمین کرد

_پارک جیمین ببخشید انقدر اذیتت کردم، ببخشید نزاشتم کسی باهات دوست بشه، ببخشید تو کلاس ابروتو بردم

جیمین با بهت به تهیونگ نگاه کرد که اشکاش کل صورتشو گرفته بودم کیم تهیونگ بزرگ کسی که تا حالا لبخندشو ندیده بود الان داشت برا جیمین گریه میکرد

تهیونگ نفس عمیقی کشید و ادامه حرفشو بیان کرد

_همه اینا بخاطر این بود که عاشقت بودم و هستم تو نگاه اول عاشقت شدم بعد یه مدت دیدم نمیتونم هیچ دختر و پسری رو کنار کنم به جز تو تصور کنم من فقط تورو میخوام

تهیونگ یا گریه اومد سمت جیمین اروم لپشو بوسید و یه گلابی گذاشت تو دستش و دویید و رفت سمت کلاسش

{پایان فلش بک}

الان دو ساعت از اون قضیه گذشته بود و جیمبن هنوز نتونسته بود این موضوع رو درک کنه
اون تهیونگو خیلی دوست داشت و اعتراف یهویی تهیونگ براش خیلی سنگین بود

سرشو با حرص تو بالشتش کوبید
بعد اون جریان دیگه نرفت سر کلاس و یک راست اومد خونه

تقه ارومی به در اتاقش خورد
سرشو از بالشتت بیرون اورد

+بله؟

صدای لطیف مادرش تو گوشش پیچید

~عزیز بیا پایین یکی از دوستات اومد به دیدنت

+کیه؟

با بی حوصلگی تموم حرفاشو بیان میکرد الان اصلا حوصله دوستاشو نداشت

~میگه اسمش کیم تهیونگه!

تهیونگ!
اون درست شنیده بود؟

سریع از تختش اومد پایین و هجوم برد به در و با قیافه وحشت زده به مادرش چشم دوخت

~پایین منتظرته

جیمین مثل جت دووید پایین
تهیونگ با استرس جلو در خونشون منتظرش بود

جیم
ین تا به تهیونگ رسید فقط تو چشماش نگاه کرد و هیچی نگفت

_سل...

حرف تهیونگ کامل نشد که برای یه بوسه پر احساس جیمین اقدام کرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد قرنی اومدم هاهاها

ووت و کامت زیاد باشهزود میاماااااااا

ووت و کامت یادتون نره

شرت اپ داریممم

ووت:10

کامت: 10

min min Donde viven las historias. Descúbrelo ahora