-تو منو دوست داری؟؟؟
صورتش درست مقابل صورت تهیونگ بود.
+ب... بله... و.... ولیعمممم
حرفش با گزاشته شدن لبی روی لب هایش قطع شد.
چشمان تهیونگ از حرکت یهویی جونگکوک گرد شد و کم کم چشمانش سنگین شدند و روی هم افتادند.
جانگکوک بازو های تهیونگ رو گرفت و کشید و تهیونگ رو روی تخت انداخت و روش به سرعت خیمه زد .
+میدونی چقدر برای این لحظه صبر کردم ؟؟؟
با این حرف جانگکوک، تهیونگ چشمانش را با تعجب به جانگکوک نگاه کرد که داشت لباس هاش رو از تنش در می اورد و خودش و تهیونگ رو برهنه میکرد داد، تهیونگ از این کارش به سرعت خجالت زده شد.
وقتی تهیونگ رو برهنه کرد ایستاد و بدن تهیونگ رو زیر نگاهش بلعید و باعث شد تهیونگ دستشو جلوی خصوصی ترین جاش یعنی جلوی عضوش بگیره و مثل گوجه قرمز بشه.
جانگکوک با اینکار تهیونگ تعجب کرد و به سرعت دستای تهیونگو کنار زد با لحن مالکانه و تخسی گفت :همه جات مال منه توله پس سعی نکن بپوشونیش
و با نگاه هاش مالکانه نگاه میکرد.
به سرعت لباس های خودش را هم در اورد، تهیونگ با دیدن سیکس پک های جونگکوک آب دهانش رو قورت داد.
_باب میل هست؟
+آ.... آره
جونگکوک پوزخندی زد و شروع به گاز گرفتن ترقوه ها و سینه های برجسته تهیونگ کرد.
و نیپل های صورتی و برجسته تهیونگ رو به دندون گرفت و کبودش کرد و تهیونگ فقط ناله میکر و با گاز های جانگکوک جیغ های کوچکی میزد.
انگشتاشو به طرف دهن تهیونگ برد و گفت :خیسشون کن تا کمتر دردت بیاد.
تهیونگ هم مثل یه کیتن حرف گوش کن انگشتای جانگکوک رو مکید و خیسشون میکرد.
وقتی انگشتای جانگکوک خوب خیس شدن، جانگکوک انگشتاشو در اورد از دهنت تهیونگ و به سیمت باسن تهیونگ برد و یکی یکی واردش کرد.
تهیونگ با وارد شدن هرکودوم از انگشتای جانگکوک و حرکتشون ناله میکرد.
بعد از چند دقیقه ادامه اینکار و مطمئن شدن کوک از جا باز کردن ته، انگشتانش را در اورد و دیکش کینگ سایزش را با یه حرکت وارد ته کرد.
ته نفس کشیدن را برای لحظه ایی فراموش کرد و به سرعت نفس میکشید، نفس های تند و سطحی میکشید.
کوک کمی صبر کرد تا ته عادت کنه و به سرعت شروع کرد به ضربه زدن و ته هم ناله از سر گرفت که یه دفعه جیغی از سر لذت کشید و کوک بلافاصله فهمید که به پروستات تهیونگ ضربه زده و بلافاصله به همون نقطه محکم و عمیق ضربه زد.
-بیبی... بگو...کی به این حال و روز انداختت؟؟؟
+ت... تو... آه
-من... کیتم... توله؟؟؟
+د... اه.... دد... آهههه.... ددیمی
-آفرین توله.... تو... ازین به بعد هرچیم که شد... جئون تهیونگی... توله
هردوشون نزدیک بودند که..._______________________________________
خب خب سلام سلام🤧
ببخشید کلی وقت نبودم آخه به نظرم کسی نمی خونه به همین خاطر انرژی کافی برای نوشتن ندارم 😭
اما به اپ کردن ادامه میدم 🙂✋
اون ستاره کوشولو کوشولو اون پایینو روشن کنین یه بستنی بهتون میده 😻✨
کامنت گزاشتن صواب داره 😹✋
YOU ARE READING
King's Lover
Humorژانر :تاریخی _ اسمات _ هپی اند _ امپرگ همه چیز از اعتراف تهیونگ پسر وزیر جنگ شروع شد... و مادری که فقط به نوه دار شدن اهمیت میده!!!