part_2

654 77 1
                                    

بالاخره جونگ کوک سر و کله اش پیدا شد و دست تهیونگو گرفت و به یانگجه زنگ زد:‌میخوام برم مرکز خرید
و قطع کرد
یانگجه ماشینو روشن کرد و جلوی تهیون و جونگ کوک وایساد
جونگ کوک در رو برای تهیونگ باز کرد:‌سوار شو
تهیونگ سوار ماشین شد و پشت سرش جونگ کوک سوار شد و در رو بست
جونگ کوک رو به یانگجه کرد و گفت:‌همون مرکز خرید همیشگی
یانگجه سر تکون داد و به سمت مرکز خرید راه افتاد
تهیونگ با لذت به منظره بیرون خیره شده بود
جونگ کوک نگاهی به گوشای پفکی و کوچولوی تهیونگ که تکون های ریزی میخوردن انداخت:‌تهیونگ میگم تو دمم داری؟
تهیونگ تکونی به خودش داد و گفت:‌بله دارم
جونگ کوک لبخند خرگوشی ای زد و گفت:‌مشتاقم زودتر ببینمش
تهیونگ گونه هاش قرمز شد و سرشو پایین گرفت
جونگ کوک کلاهی از تاقچه صندوق عقب برداشت و روی سر تهیونگ گذاشت
تهیونگ دستی به کلاه کشید و گفت:‌چرا اینو گذاشتید رو سرم؟
جونگ کوک لبخند زد و گفت:‌خودت میدونی که ادما با هایبرید ها جور نیستن برای همین اینو گذاشتم رو سرت که کسی گوشای کیوت و خوشگلتو نبینه
تهیونگ در جواب فقط سکوت کرد و به کف ماشین خیره شد
تا موقعی که به مرکز خرید برسن هیچکس حرفی نزد
یانگجه ترمز کرد و گفت:‌رسیدیم قربان
جونگ کوک دست تهیونگ رو گرفت و از ماشین پیاده شد
تهیونگ به مرکز خرید عظیمی که رو به روش بود خیره شد و گفت:‌فکر نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه خیلی بزرگه
جونگ کوک لبخندی به ذوق کردن پسر کوچیکتر زد و گفت:‌چه رنگیو دوست داری؟
-:‌من...اومم...قرمز و مشکی
جونگ کوک و تهیونگ وارد مرکز خرید شدن و جونگ کوک گفت:‌خب پس طبق رنگهایی که گفتی هر لباسی که خواستی رو انتخاب کن
تهیونگ سرشو پایین انداخت و گفت:‌اینجوری بهتون زحمت میدم نمیخوام ممنون
جونگ کوک اخمی کرد و شونه هاشو گرفت و گفت:‌اینجوری نمیشه که من لباس سایر تو ندارم پس باید برلت لباس بخرم پس با خیال راحت برو هر لباسی که خواستی رو انتخاب کن ولی حواست باشه شبیه لباسایی که من میپوشم باشن
و چشمکی زد
تهیونگ سر تکون داد و سراغ اولین رگال رفت لباسارو عثب جلو کرد و بالاخره از یه تیشرت لانگ قرمز رنگ خوشش اومد که روش نوشته بود(fuck you☺🖒)تیشرت رو به سمت جونگ کوک گرفت و گفت:‌این خوبه؟
جونگ کوک نگاهی به نوشته روی لباس انداخت و خندید:‌عالیه
تهیونگ اول نگاهی به لباس انداخت و بعد نگاهی به جونگ کوک انداخت:‌کجاش خنده داره؟
جونگ کوک به سمتش اومد و گفت:‌هیچیش ولی بنظرت با یدونه تیشرت کارت راه میوفته؟
تهیونگ کمی فکر کرد و نالید:اخه...
جونگ کوک جلوی دهنشو گرفت و گفت:‌هیششش اخه نداره چند تا دیگم انتخاب کن
تهیونگ تیشرت رو روی دستش انداخت و سراغ رگالای دیگه رفت از هرکدوم یه لباس برداشت و به سمت جونگ کوک اومد:‌همینا کافیه؟‌
جونگ کوک به لباسا نگاه کرد و گفت:‌سلیقت محشره به نظر من که کافی نیست ولی اگه خودت نمیخوای زیاد بگیری که هیچ
تهیونگ لبخندی زد و لباسارو به جونگ کوک داد
جونگ کوک لباسارو گرفت و تازه یادش افتاد شلوار برنداشتن
جونگ کوک به شلوارها اشاره کرد و گفت:‌بریم اونجا چندتا شلوارم برداریم
تهیونگ دنبال جونگ کوک راه افتاد
جونگ کوک 20تا شلوار و شلوارک براش انتخاب کرد و گفت:‌اینا با تیشرتات قشنگ میشن نه؟
تهیونگ سری تکون داد
جونگ کوک خندید و گفت:‌بریم
جونگ کوک شلوارا،شلوارکا و تیشرت هارو به صندوقدار داد و گفت:اینارو حساب کنید
بعد از پرداختن هزینه خریداشون رو به تهیونگ کرد و گفت:‌‌بریممم
تهیونگ خریدهارو از دست جونگ کوک گرفت و دنبالش راه افتاد
سوار ماشین شدن و خریدارو روی صندلی گذاشتن
یانجگه استارت زد و گفت:‌کجا برم قربان؟
-:‌برگرد عمارت
-:‌چشم
و با خونسردی تمام به روندن ماشین ادامه داد
جونگ کوک دستشو دور گردن تهیونگ انداخت و گفت:‌واقعا دم داری؟
تهیونگ خنده مستطیل شکلی کرد و گفت:‌بله واقعا دم دارم
جونگ کوک اخم کرد و گفت:‌با من کتابی صحبت نکن خوشم نمیاد راحت باش
-:چشم

my fucking hybridTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang