┨Chapter 31├ For your eyes

607 166 38
                                    

_ حالا جدا از شوخی باید بگم خوبه که خودت بیشتر از کای روی رفتارت با اون حساس شدی و اینکه میگم خودت پا پیش بذار برای یه سکس دیگه، بخاطر اینه که سکس فقط چند دقیقه رابطه نیست! سکس دقیقا چیزیه که اتصال دو نفر رو قوی تر میکنه، باعث وجود آرامش میشه، وابستگی میاره، باعث تثبیت رابطه میشه، زیاد شدن اعتماد میشه و شاید معنی دیگه ای از عشق باشه...اگه می بینی این روزها دیگه اینجور معنی ها رو نمیده چون ما آدما خیلی حیوون شدیم. مشکل از ماهاست. خلاصه که... بهتره از دل جفتتون در بیاری.

+چه دیدگاه عمیقی!
_ وقتی که اون اتفاق... منظورم رابطه چان با اون دخترس، وقتی با چشم های خودم دیدم... به این چیزها خیلی فکر کردم. خیانت خیلی مهمه اما از اون مهم تر عشقه. با خودم فکر می کردم که هیچوقت این کار چان رو نمی تونم ببخشم... اما وقتی فهمیدم هیچ علاقه ای توی اون رابطه نبوده و با توهم خودِ من بوده، تونستم ببخشمش.

کیونگ دستی به شونه بک کشید. بهتر بود بحث عوض می شد تا دوستش با فکر به گذشته اذیت نشه.
+ راستی دوست دختر سوهو کیه؟ آیدوله؟

_ نه. دستیار جدید طراح صحنهِ موزیک ویدیو جدیدمون بود. نمی دونم چی تو اون دختر دیده... آه ولش کن. راستشو بخوای من هیچوقت انتخابای عجیب و غریبشو درک نکردم. این چه معیارِ فاکی برای انتخاب یه دوست دختره که چون" عکس های اینستاگرامش کیوته و رنگ ها رو قشنگ ست میکنه"!!!

کیونگسو خنده اش بند نمی اومد چون همیشه حدس می زد که لیدر ال.اس روحیه بیش ازحد احساساتی و هنری ای داشته باشه.

______________

چانیول : بجنب هیونگ. ما آماده ایم.
سوهو درحالیکه سیوشرتش رو می پوشید، آروم جواب داد : شما برید. من امشب خوابگاه نمیام.

سهون کوله سبکش رو روی شونه اش جا به جا کرد و با شیطنت پرسید : اونوقت کجا میری؟
لیدر سعی کرد ریلکس جواب بده تا دونسنگ های عزیزش بعداً دستش نندازن!
_ خونه دوست دخترم‌.

بلافاصله صدای " اوووو" گفتن هر سه تا پسر شنونده بلند شد.
سهون : فکر کنم کم کم داره بهش حسودیم میشه. مواظب رفتارت باش. تو هنوز لیدر و هیونگ مایی!

سوهو گوشیش رو از توی جیبش درآورد.
سوهو : بهتره حسودیت بشه و زودتر سعی کنی یکی رو واسه خودت پیدا کنی. توئم همینطور کای. سن هامون داره میره بالاتر. همه ی ما نیاز داریم نیمه گمشدمون رو پیدا کنیم تا به آرامش برسیم.

جونگین لبخندی زد و ساکت موند. اون نه تنها نیمه گمشدش رو پیدا کرده بود بلکه به زودی صاحب یه خانواده چهارنفره می شد.

سهون دست هاش رو روی سینه اش قفل کرد و حرفی زد که باعث شد سرِ هیونگ هاش به سمتش بچرخه.
_ من به یکی پیشنهاد دادم. الانم منتظر جوابشم.
و بدون توجه به سر صداهایی که ازش می پرسیدن " یعنی چی؟ کی؟ چرا نگفته بودی؟هوی! " از سالن تمرین رقص خارج شد.

" For your eyes " [Complete]Where stories live. Discover now