اهم اهم...
یک دو سه... یک دو سه
امتحان میکنیم امتحان میکنیم
خب صدا هست دیگه
گود گود
با سلام خدمت ریدرها، ووت دهندگان، کامنت گذاران، گوگولیای کیوت، ویو های بی دلیل و مشکوک، و صد البته جامعه بسی بزرگ و پرجمعیت کلم های سر جالیز!
خب میخواستم یه چندتا نکته رو براتون بگم.
یک اینکه، من برای پارت هیچوقت شرط نمیزارم. ینی هیچ وقت توی این فیک نمیبینین که بگم برای آپ بعدی 10 تا ووت، صدتا ووت، 20 تا کامنت و اینجور چیزا. من خودم از نوشتن لذت میبرم و حال میکنم، و اینکه اینجا بزارم برام تمرین میشه که بتونم شعرام، داستانام، رمان ها و افسانه هایی که مینویسم رو به بقیه نشون بدم، چون برخلاف اون چیزی که پیداس، یکم نسبت به نوشتههای خودم حس بدی دارم و یکم خجالت میکشم.دو اینکه، من یه فیک دو فصلی تموم شده دارم که اولین فیکی بود که نوشتمش و این یکی هنوز تموم نشده. کلا بجز این فیک، سه تا فیک دیگه هم دارم که یکیش کاملا با دوتا فصل تموم شده. خودم حس میکنم نسبت به این یکی یکم نابالغانه تره... چون وقتی اونو مینوشتم، هنوز یکم بچه بودم و فانتزیای کلیشهای زیادی داشتم 😂 بخدا بهشون افتخار نمیکنم... اما در عین حال اون یکی رو هم دوست دارم. چون هرکدوم از ایده هایی که دارم، نشون دهنده یه بخش از زندگیمه که احساسات متفاوتی داشتم. و چیزی که بعد از چندماهی فهمیدم، این بود که برای یه فیک جذاب و یه رابطه قشنگ، اسمات و رابطه فیزیکی سنگین لازم نیست. من خودم از دسته آدمایی هستم که از پیدیای خوشم میاد و مشکلی با تماس فیزیکی ندارم، اما دلم میخواد خودمو به چالش بکشم و بیرون از محوطهای که بهش عادت دارم بنویسم. مثل این فیک. این فیک تماس فیزیکی زیادی نداره و دلیلش رو توی یه پنج شیش یا هفت... یا شایدم هشت😂😂 تا پارت دیگه میفهمید. دلم میخواست چیزی رو بنویسم که نشون بده توی یه داستان عاشقانه، مثل اکثر داستانای واتپد، آدمای خوشگل با داستانای فلاف، توی یه زندگی مرفه و پر از پول، عاشق میشن و با ننه باباشون دعوا میکنن و بعدم همه باهم خوب میشن و همه از حضور هم لذت میبرن، هیچکس سینگل نمیمونه و همه باهم عروسی میکنن😂😂😂💔💔💔
این فیک از اون چیزا نیست. این فیک بحث اعتمادو به چالش میکشه و بحث اینکه چجوری با اینکه کوتاه ترین مسیر، مسیر مستقیمه، اما مییر پیچ در پیچ، هیجان و دوستای بیشتری توش داره. و همینطور درسای بیشتر.
اینهمه حرف زدم ببخشید توروخدا 😂😂🤞 عمدی نبود😂💔
میخواستم ازتون بپرسم که آیا دوست دارین من دو سه تا فیک دیگهام رو هم بزارم بخونین؟ خوشحال میشم باهاتون به اشتراک بزارمشون و دلم میخواد نظرتون رو بدونم که چیا رو دوست دارین و چیا رو نه. چون این فیک، و یکی دیگه البته😂 گل سرسبد نوتای منن😂😂😂 و دلم میخواد بدونم چیا دوست دارین ببینین. خیلی ممنونم از همتون. مراقب خودتون باشید و یادتون باشه هرچیزی که بشه، اینجا شما دوست داشته میشید و همیشه منو دوست خودتون بدونین. خوشحال میشم اگر چیزی اذیتتون میکنه، چه توی واتپد چه توی زندگی خودتون، اگر راحتین البته، بهم بگین و سعی میکنم کمکتون کنم. دوستتون دارم! چائو😂👾
YOU ARE READING
May The Roses Bloom
FanficI don't want it. Dont dont dont don't. I don't want to drink this water without you. I don't want to eat this food without you. I don't want to breath this air without you. I don't want to be alive without you. So make it stop. I want to die, let me...