Red Jacket

53 20 5
                                    

بعد از اینکه تهیونگ‌رفته بود یونگی کوک روصدا کرد.

و حالا روبه روی هیونگش نشسته بود.
یونگی گفت:"جونگ کوک مردی که الان از اینجا رفت همون ارباب وی بود که بهت گفته بودم."

جونگ کوک چیزی نگفت خب هرکسی اون تعظیم های ۹۰ درجه ای رو به اون مرد میدید میفهمید که اون یه ارباب زاده‌س.

یونگی ادامه داد:"وقتی فهمید انگلیسی بلد نیستی تصمیم گرفت خودش اقدام‌کنه و به تو آموزش بده."

جونگ کوک گفت:"خب هیونگ نظر تو چیه؟"

یونگی گفت:" نمیدونم جونگ کوک اون خیلی به من کمک کرده و من بهش مدیونم ولی نمیخواستم توجه کسی به تو جلب بشه تو هیچ مدرک شناسایی نداری."

جونگ کوک با چشم های معصوم و درشتش به چشم های یونگی زل زد و گفت:"هیونگ پدرم اینجاست. اون شناسنامه منه."

یونگی گفت:"چیزی نیست آقای وی خیلی مرد خوبیه لطفا بدون هیچ حاشیه ای زبان رو یاد بگیر و کره ای به اون یاد بده خب؟"

جونگ کوک نمیتونست هیونگش رو درک کنه واقعا چرا اینقدر نگران بود؟

سرشو تکون داد و یونگی دستشو روی شونه‌ی پسر گذاشت و گفت:"باید برم سراغ تمرین مسابقه فردا عصر آموزش شروع میشه میتونی امشب زودتر بخوابی."

جیمین مثل همیشه با ظاهر زیبا و فریبنده همیشگیش سوار ماشین شد و همین که سوار شد ناله هاش شروع شد.

:"وی تو حتی نمیتونی تصور کنی چقدر راحت به من نه گفت."

" وقتی خواستم با اسم کوچیک صدام کنه اون خیلی راحت با اون صدای قشنگش گفت آقای پارک من توانایی انجام این کارو ندارم."

دستی روی پیشونیش کشید و گفت:"حالا چجوری بگم من تورو برای رابطه میخوام وقتی حتی اسمم به زبون نمیاره؟......وی من خیلی بدبختم."

تهیونگ فرمون رو توی دستش محکم نگه داشته بود و به غر های جیمین گوش میکرد بعد از سوال جیمین جواب داد:"جیمین یکم فکر کن آیا خانواده مذهبیه تو گرایش تورو قبول کردن؟"

جیمین عصبی تهیونگ رو نگاه کرد خواست چیزی بگه که تهیونگ پیشدستی کرد و گفت:"تو حتی یبارم با کسی نخوابیدی فقط خودتو انگشت کردی بیا قبول کن که نمیتونی کسی با چنین گرایشی که قبولش کرده باشه پیدا کنی پس فعلا به همون انگشتات قانع باش."

جیمین تند تند با دستاش سیلی های زیادی رو به بازوی سمت راست تهیونگ میزد.

و داد زد:" توی کله دیکی چی از عشق میدونی عوضی که حالا نظر میدی اصلا انگشت کردم به تو چه."

تهیونگ خندید و گفت:"جیمین من متاسفم باشه درک میکنم اصلا تو باید یبار جلو اون خودتو انگشت کنی تا ببینی گرایش اون چیه به هرحال خیلیا هستن که از گرایش واقعیشون خبر ندارن."

the Immigrants Where stories live. Discover now