+ یونگی پسر پاشو بابا ساعت 12 شد
- میشه بگی دقیقا برا چه دلیل فاکی باید پاشم هوسوک ... قرار بود اینجا بمونی قرار نبود انقد حرف بزنی ها
+ بابا بلند شو میخوام باهات حرف بزنم
- بگووووو میشنوم ..
+ ببین یونگی من دیشب کلی فکر کردم ... راستش شاید بنظرت مسخره بیاد ولی نمیتونم با نامه جیمین کنار بیام ... یونگی یه جای کار میلنگه یه چیزی درست نیست
- هوسوک بیخیال اون نامه میشی یا ...
+ اه یونگی محض رضای خدا بس کن دو دیقه ... اون اهنگ و این متن یه ارتباطی دارهههه
- مثلا چی ؟ اون بوی بند مورد علاقه جیمین بود خب طبیعیه که ...
+ آره دقیقا مشکل همینه... همه چی طبیعیه ولی نیست ...
- باشه تو تمام وقتتو بزار روش و فک کن من مخم کار نمیکنه ولی بنظرم تویی که مخت تاب برداشته
هوسوک :
بعد از مکالمه بی نتیجم با یونگی وسایلمو برداشتم و زدم بیرون ... حس کردم رفتن سر خاک جیمین بهترین کاره ... اکه یونگی درس میگفت و این فکرا همه پوچ بودن پس شک ندارم که دیگ دارم دیوونه میشم. به محل دفنش رسیدم... گل هایی که دفعه قبل یونگی روی خاکش گزاشته خشک شده بودن ...
+ آه... جیمینا ... دلم برات تنگ شده ... حالت خوبه؟ اونجا همه چی بهتره نه؟ پسر کوچولو چیکار کردی ... چطور دل کندی از همه چی ؟ چی زندگیو برات انقد سخت کرداشکام راحتم نمیزاشتن و بی اعتنا ب ادمای اطرافم پایین میریختن ... جرقه ذهنیم همینجا بود دقیقا همینجایی ک از خودم پرسیدم ... چرا؟ دلیل خودکشی چی بود؟ ... سختی این اتفاق این سوالو از ذهنمون دور کرده بود .. گوشیمو از جیبم دراوردم و سرچ کردم تا یکم اطلاعاتم راجع به این بوی بند بیشتر بشه ... تو اینستاگرام چرخی زدم و چندتا چیز دیدم ... تا جایی ک با معنی و تئوری اهنگ I'm fine برخورد کردم ... بسمت خونه یونگی رفتم تا باهاش حرف بزنم ... کلید انداختم و وارد شدم
+ یونگیا ... سلام ...
- سلام ...
+ یونگیا یه خبر جالب برات دارم ... رفتم و راجع به این اهنگ بیشتر تحقیق کردم ... علاوه بر این اهنگ یه اهنگ دیگ ام وجود داره که انگار مکمل این اهنگه ... اسم اون اهنگ save me ... ببین اینطوریه ک تو این اهنگ مدام میگه من حالم خوبه همه چی خوب میشه و اکثر جملات مثبته ... ولی توی اهنگ سیو می از مخاطبش میخواد که نجاتش بده چون داره همه چیشو از دست میده- من نمیفهمم خب اینا یعنی چی
+ ینی ممکنه منظور جیمین این بوده که ما این اهنگو گوش بدیم و بیشتر بهش دقت کنیم
- خب باشه این اهنگم بزار کنار اون یکی ... وقت کافی برای شکنجه خودم با جفتش رو دارم
+یونگی لطفا فکر کن ... نکته دیگ اینجاس .. ما هیچوقت فک نکردیم جیمین چرا این کارو کرد اون پسر مثبتی بود و ب راحتی جا نمیزد ...قضیه چیه
- نمیدونم. تنها چیزی که میدونم اینه که اون فقط بی رحمانه منو تو این دنیا کوفتی تنها گذاشته و رفته
---------------------------------------------------------
یونگی خوابید و من بازم بیدار موندم ... به نامت خیره شدم جیمین شی... تو چی میخوای بهمون بگی پسر .. من باورت دارم که کاری رو بیهوده نمیکنی ... خدایا لطفا کمکم کن مسیرو درست برم
برگه رو روی میز پرت کردم و سرمو با دستام ماساژ دادم ... چشامو برا چند دیقه بستم ... چشامو باز کردم و ناگهان به یه کلمه آشنا تو اون نامه برخوردم ... سیو
می... ولی جالب اینجا بود که الان نامه برعکس ب سمتم بود ... شکه شده بودم نگاه کلمات کردم .. دقیقا کلمه I'm fine بود که برعکس شده بود ... دیگ مطمئن شده بودم ک جیمین منظوری داشته از همه اینا ...نامه رو برعکس نگه داشتم و سعی کردم کلمات یا حروفی پیدا کنم ک معنی دار باشه ...
---------------------------------------------------------
- هوسوکا یعنی میگی جیمین یه نامه رمزی نوشته بود؟
+ دقیقا ...منتها هنوز نمیفهمم معنی اینها کنار هم چی میشه ... I need to save me from moon light
- واقعا گیج شدم اخه یعنی چی اینا ... اه جیمینا
+ من میگم باید بازم سرنخی برای حل معماش داده باشه
- چیزی جز نامه باقی نزاشته
+ میتونم وسایلشو یه نگاهی بندازم
- نه ... فکرشم نکن... اونا همونجایی که بودن میمونن... نمیخوام تکون بخورن
+ یونگیا میزارمشون درست سر جای قبلی
- بخاطرررر خدا بس کن هوسوک ... نمیزارممممم
+ یونگی لنتیییی میخوای بفهمی چه بلای کوفتی سر عشقت اومده یا نههههه
هوسوک :
باحرفم شکستن صدبارش رو حس کردن.. ب خودم لعنت فرستادم ک چرا خودمو کنترل نمیکنم ...سمتش رفتم که بغلش کنم .. کنارم زد و سمت در اتاق رفت- لطفا چیدمان وسایلو خراب نکن
اینو گفت و از اتاق بیرون رفت ... بلافاصله شروع کردم ب گشتن نقطه به نقطه اتاق
----------------------------------------------------------
YOU ARE READING
Save me
Fanfictionیونگی یک روز پیام عجیبی از جیمین دریافت میکنه. از اون روز به بعد تمام تلاشش رو میکنه تا بفهمه چه ماجرایی پشت این پیام بوده.