[ هیچوقت بلد نبودی دوست داشتنمو
که باید وسط شلوغی مهمونی زنگ میزدی: "کاش تو اینجا بودی جای همه"
یا وسط مسافرت پیام میدادی: "همهچی خوبه اما عالی نیست چون تو نیستی"
بلد نبودی بفهمی که باید دو دستی میچسبیدی بهم؛ میچسبیدی به خواستنم که اگه میگفتن از دنیا فقط یه نفرو بردار دست میذاشتی رو من!
بلد نبودی، اونقدری که حسرت شد همهچیز... ]→ŵ←
(توجه:ییژان این فیک همسن میباشند)
-ملکهیمن
+ملکه رو به خانم ها میگند
-نخیر ملکه یک مقامه و تو ملکهی منی امگا کوچولوی من...
+یه چیزی بگم شاه آلفایمن؟
-چی؟
+خیلی دوستت دارم...
-میشه یه درخواست کنم؟
+چی؟
-میشه ببوسمت؟دو نفر،
دو نفر با بیشترین تضاد
دو نفر با بیشترین تفاوت
دو نفر...
فردی به سردی یخ
و دیگری به گرمای خورشید
آلفایی اصیل و با مبهوت کننده ترین چهره، عضلات و قدرت
امگایی اصیل با زیباترین و مبهوت کننده ترین ظرافتچه کسی فکرش را میکرد لبخند دنداننمای امگا، سرمای یخ درون آلفا را ذوب کند؟
هرکس آن دو را میدید گمان نمیکرد که آن ها همان دونفر، دو سال پیش باشند
وانگ ییبو، آلفایی جذاب و اصیل و سرگروه خرابکار های مدرسه
شیائو ژان، امگایی زیبا و منجی گروه آسیب دیده...
آن امگا برعکس تمام هم نژاد هایش تحت تاثیر هیچ آلفایی قرار نمیگرفت و حتی ویس دستوری آلفا ها هم آن را منقلب نمیکرد!هیچکس حتی فکرش را نمیکرد که آن دو زمانی عاشق هم بشوند...!
عشقی کوتاه...
عشقی با سرانجامی تلخ، اما واقعی...
عشقی که تغییرشان داد...
هیچکس فکر نمیکرد آن امگای سرکش دلباخته آن آلفای خشن بشود...
اما عشق خبر نمیکند...!دیگر خبری از آشوب در مدرسه نبود
دیگر خبری از دعوا نبود
دیگر خبری...آنها تمام ساعت های استراحت روبهروی هم نشسته و عشق را در نگاه هم جست و جوی میکردند.
ساعتها خیره بهم و گرگ هایشان از عشق به یکدیگر زوزه کشیده، دم تکان میدادند.هرکس به آنها لقبی میداد
آلفا و امگای جذاب
«جرکر و هارلی»
شاه و ملکه
عاشق و معشوق...
شیطان و منجی...
هکر سیاه و هکر سفید
سیاه و سفید...
شرلوک و موریارتی...
YOU ARE READING
🃏joker-W/جوکــر-دبلیـو🃏
Fanfiction📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: متوقف شده.🪧🤎 توصیهمیشوداولپیشداستانفیک ، یعنیچندشاتیِ«وَلیمَندوسِشداشتَم:)»رابخونید 🎭Joker-W🎭 : 🃏 دارایدوفصلویکپ...