🥀🥀🥀
[خلاصهتمامعاشقانههااینسطراَزنامهیآلبرکاموکِهمیگه:
اگرتواینجابودی،همهچیزآسانتربود🌱]←ŵ→
↓ساعتی بعد
با بیمیلی قاشقی از غذایش را خورد،
عجیب بود؛ ییبو از صبح لب به غذا نزده و حالا نیز میلی به خوردن غذا نداشت. خسته نفسَش را بیرون داد، صدای دلبردهاش را واضح در سرش میشنید، از صبح تا به حال.++ییبو میـ...میدونی که مغز آدما...مغز آدما هارد دیسک اوناست...
++اگه...اگه من...من مهم بودم...تو...تو منو یادت...یادت میموند!قلبش برای هزارمین بار در هم فشرده شد،
حال و احوال او غیر قابل توصیف بود، گویا غم بزرگی درون سینهاش خانه کرده بود.++تاحالا عاشق شدی؟
محتویات دهناش را بیمیل قورت داد: پس ما همو میشناسیم، فقط من تورو یادم نمیاد...»
YOU ARE READING
🃏joker-W/جوکــر-دبلیـو🃏
Fanfiction📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: متوقف شده.🪧🤎 توصیهمیشوداولپیشداستانفیک ، یعنیچندشاتیِ«وَلیمَندوسِشداشتَم:)»رابخونید 🎭Joker-W🎭 : 🃏 دارایدوفصلویکپ...