Part 9

116 41 6
                                    

وقتی صداش رو شنیدم از جام پریدم. در رو بست و قفل کرد و روه‌بروی من ایستاد. فقط سه کلمه گفت، اما چشماش حرفای بیشتری داشت.

_ تو برای بونز کار میکنی؟

جوابی بهم نداد.

" این نقشه احمقانه‌ـست. به محض اینکه از پنجره بیرون بری، افرادش تو رو میبین و اون تو رو میکشه! "

چطور میدونست من میخوام چیکار کنم؟ درباره افراد بونز چطوری میدونست؟ چرا به من هشدار داد؟
_ تو دیگه چه خری هستی؟

" باشه به کارت برس فرار کن! "

_ چرا باید بهت اعتماد کنم؟

نمیتونستم فرار کنم و دوباره دست اون مردای وحشتناک بیوفتم، نمیتونستم !

" بهت نگفتم بهم اعتماد کنی، تو نباید به هیچکس اعتماد کنی. فکر میکنی چطوری در وهله اول وارد این قضیه شدی؟  "

_ ببخشید؟

با عصبانیت گفتم: داری به من کمک میکنی یا توهین میکنی؟

" من هیچوقت به تو کمک نمیکنم پس فقط گزینه توهین میمونه. حالا هرچی میگم رو انجام بده وگرنه پشیمون میشی. "

_ چرا برات مهمه؟

" مهم نیست "

و بعد نگاهی سردتر از یخ بهم انداخت و در رو با صدای بلند پشت سرش بست.

در مقابل سینک ایستادم. نمیدونستم چه اتفاقی افتاده، مطمئن نبودم که واقعی باشه، چرا همه چی رو تصور میکردم؟ بهانه‌ای داشتم که فرار نکنم؟

به پنجره بالای سقف نگاه کردم و آه بلندی کشیدم. نمیدونستم این مرد کیه اما برای بونز کار نمیکرد. چرا اومد اینجا و باهام حرف زد؟
از کجا میدونست فرار کنم؟ شاید اون از یه راه دیگه بونز رو میشناخت شاید هم به اندازه من ازش متنفر بود اما اگه واقعا میخواست بهم کمک کنه چرا به پلیس خبر نمیداد؟ چرا تلفنش رو هم بهم نداد؟

خیلی گیج شده بودم.

سینک رو گرفتم و سعی کردم بفهمم چه کاری باید انجام بدم. اون مرد دقیقا میدونست که من چیکار میخوام بکنم و من هرگز اون رو ندیده بودم. اگه برای اون واضح بود، پس برای بونز احتمالا کاملا معلوم بود ؛ پس مجبور بودم برگردم اما من نمیخواستم دوباره برگردم و از این فکر، ذهن من شروع به اعتراض کرد. آزادی خیلی نزدیک بود، فقط یه پنجره!
اما میدونستم که هرگز موفق نمیشم.

اجازه آزادی به بغض توی گلوم رو ندادم. اون رو داخل یه بطری درونم قرار دادم تا از غم و اندوهم بگذرم. فرصتی برای ترحم کردن به خودم نداشتم. شاید این نقشه شکست خورد، اما یکی دیگه هم حتما هست و اگه این جواب نداد، به نقشه دیگه‌ای فکر میکنم. من نمی‌خواستم تسلیم بشم ، به هر حال، راه خروج رو پیدا میکنم!

Buttons And Lace [ season 1 : Completed ]Where stories live. Discover now