𝖯𝖺𝗋𝗍 - 𝟤

3K 558 39
                                    

غمگین شده سرش رو بالا آورد و نگاهی به امگاش انداخت.

" چیشده؟منو نادیده گرفتی؟یعنی باهام قهری؟من ک معذ-"

امگا نچ نچی کرد. " نه فقط نون خامه‌ایی گشنشه."

یونگی که منظور ماه کوچولوش رو متوجه نشد،به سرعت تغییر موود داد و ایندفعه متعجب و سوالی ابرویی بالا انداخت.

" نون خامه‌ایی؟"

امگای برفی رنگ، جعبه‌ی توی یخچال رو بیرون آورد و توی بغلش گرفت، سمتش چرخید و با لب آویزون شده منظور دقیق رو رسوند به همسرش." پسرم گشنشه. "

رز کوچولوش الان واقعا جدی بود؟همین دو دقیقه‌ی پیش نبود که برای دلایل مزخرفی چشماش رو داشت خیس میکرد؟ توانایی کشش مغزش کم شده بود توی دوره‌ی حاملگیه همسرش.
حتما باید از این به بعد تو انتخاب برند کاندوم هاشون هم دقت میکردن.
کلافه پوفی کشید و پاشد، سریع کیفش رو برداشت تا بره اتاقشون و بعد یه دوش حسابی کمی بخوابه.

"برو حموم دوش بگیر.بوی عرق میدی مین."

لجباز؟آره دوتا لجباز عاشق.

"برای بار هزارم منو با فامیلیم صدام نکن پارک."

" خیله خب حالا،ولی من همیشه نباید بهت یادآوری کنم که بری حموم چون بوی عرق تندت نمیذاره رایحتو بو بکشم."

آره خب اینم یه موردی بود که جیمین هزاران بار بهش میگفت و خب یونگی مغزش حکم ماهی رو داشت.
" آه باشه عزیز دلم."

از محدوده‌ی آشپزخونه خارج شد و با خستگی خودش رو سریع به حمام رسوند.

" خیلی بی ادبه،نون خامه‌اییه منو میترسونه با اون صدای بلند و هواراش."

با جعبه‌ی پره تو آغوشش که لبخند ذوق زده‌ای روی لباش میاورد سمت کاناپه رفت، جای گرم و نرمش نشست و پتوی نازک تا شده روی دسته‌ی مبل رو برداشت و روی پاهای لختش کشید.
با کمی نگرانی از ساکت بودن توله‌ش،لباسش رو بالا داد و اهسته نوازشش کرد.
" نون خامه‌ایی جات خوبه؟اذیت نمیشی؟"

تکیه گاهش رو با بالشتای زرد رنگ و نرمش پوشوند و جعبه‌ی شیرینی رو کنار دستش گذاشت،پاهاش رو به سختی بالا آورد و روی میز گذاشت و لباسش رو کاملا از روی شکمش کنار زد.

" نون خامه‌ایی.معذرت میخوام میدونم متوجه دعواهامون میشی و ازشون میترسی؛آ-آخه همش تکون میخوردی اونم وقتی دد صداشو بالا برد."

در جعبه رو باز کرد و شیرینی‌ای که توی این دوران بنظر [ خجالت آورش ] ویار کرده بود رو شروع به خوردن کرد.
اون ها تا الان یه بخش بزرگی از بودجشون رو برای پرداخت به این ها داده بودن و اونم تایم خاصی نداشت چون جیمین حتی ساعت چهار صبحم با صدای بغضی از یونگی درخواست میکرد.

𝐌𝐲 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦𝐲 𝐁𝐫𝐞𝐚𝐝 | YoonminWhere stories live. Discover now