2

161 30 0
                                    

با عجله از ماشین جین هیونگ پیاده شدم
جین:اهم اهم وایسا منم بیام خوب
میخندم و قدم هامو آهسته میکنم
یوکی:عذر میخام هیجان دارم
جین:هومم باش  بیا بریم
دستمو کشید و به سمت از دانشگاه برد
جین:میخام با اکیپ دوستام آشنات کنم اونی کوچولوم
یوکی:یااااا هیونگگگگ من کوچولوم؟؟
جین:عایش زیاد حرف میزنی شات اپ بیا دیه
یوکی:باش
هیونگ درو باز کرد که 6نفر جلو چشام ظاهر شدن  اویسسس چه جذابننن
جین:های بچز های بنگتن
نامجون:های لابلی
اویس شیپ شیپپ
جین:خفه نامجونا
تعظیم کردم وبا صدای آرومی گفتم
یوکی:انیو من پارک یوکی هستم خوشبختم
جین:اون یه دورگه اس بچه ها هوپی فانتزیت به حقیقت پیوست
هوپی: وایایاییی یسسس خوش منم هوسوکم بچه ها جیهوپ صدام میکنن چند سالته!؟ ترم اولی!؟
یوکی:19سالمه بله ترم اول ساخت موسیقی ام
هوپی:خوبسسسس من هیونگتم پس همه هیونگتیم  دورگه هسی!؟
یوکی:اره دورگه چینی و ایرانی هیونگ
هوپی:عرررر یونگیااااا دیدی بالاخرههه
یونگی:ودفاز هوپی  فهمیدیم
جین:این مین یونگیه
یونگی:با آگوست دی راضی ترم
ذوق زده میرم سمتش وتعظیم میکنم
یوکی:شما همون رپری هستین که تازه وارد کیپاپ شدیننن درستهه؟؟ آگوست دی فاکینگ هات
بعد از فکر کردن به حرفم سرخ شدم
یوکی:م..معذرت میخام...منظوری نداشتم
یونگی:درسته خودمم  مهم نیس بچه های دانشگاه هم اینو میگن
جین:اینم نامجون کیم نامجون
سریع سمتشون برمیگردم وتعظیم میکنم باز
یوکی:سلام نامجون شی خوشبختم
تهیونگ :از بس خمو راست کردی خودتو  خورد شد کمرت بچه
یوکی:نه خوبم
نامجون:اومم همچنین یوکی میتونی هیونگ صدام کنی
به طرف اون صدای بم که گفت زیاد خمو راست نشم برگشتم با سه تا جفت. چشم منتظر روبه رو شدم
دوباره خمو راست شدم
یوکی:ام من گفتم یوکیم خوشبختم هیونگ ها
جونگکوک:اخیششش یکی به من گفت هیونگ  چه حس جذابی
جین:مکنه امون بود یوکی 
ریز میخندم و دوتا دیه نگاه میکنم اون..اوننن!؟؟؟؟هنگ کرده  بودم
یوکی:جیمی...جیمین شییی!؟؟؟
جیمین: هین!؟ تو‌منو از کجا می‌شناسی!؟
پوکر تر از این نمیشدم خیر سرت من دوست مجازیتم هیق
یوکی:هیونگ من مهدیسم^^ اینستا!؟
جیمین:و..واقعااا؟؟؟
بلند شد که بیاد سمتم که باز اون صدای بم دوباره پدیدار شد
تهیونگ:حالا اگه یکی مارو تحویل گرفت
کیم تهیونگم
ذوق زده جمن شی رو بغل کردم و سمت تهیونگ رفتم  ونگاهش کردم
یوکی:خوشبختم هیونگ جذاب
یهو همه زدن زیر خنده
نگاهی به خودم کردم که صورتم سرخه وجلو دهنمو گرفتم
تهیونگ:بیا اینم اعتراف کرد جین هیونگ حالا تو بگو ورد واید هندسامی
از خجالت سرخ بودم وتو‌مبل داشتم فرو میرفتم
جین:اینو نبین که اینطوری خجالت میکشه خواهرم می‌گفت فاکره
یونگی:اوووو بایسکشوال!؟ لزبین!؟ کدوم؟؟
یوکی:لزبینم هیونگ
هوپی:منم گیم اونی کوچولو
ذوق زده  بلند شدم و به سمت جین برگشتم
یوکی: هیونگگگ میشه راحت باشم بدم میاد از این  مود خجالتیم
همه اشون باهام تایید کردن
یوکی:هوی جمن شی فاکینگ دلم برات تنگ شده بود
جمن شی: اخیش برگشت به خودش. منم 
جونگکوک:جمن شی کی دوست شدی من خبر ندارم:/!؟ خداروشکر ادمین پیچتم
یوکی:حتما یه چیز هس خو هیونگ
لایه لبخند خبیث بهش نگاه کردم خواستم چیزی بگم که جیمین دستمو کشید
جیمین: نظرت چیه بری سرکلاست  یوکییی
حرصی می‌گفت. لپشو کشیدم وایایاییی چه نرمه این بشررر
یوکی:هیونگ نرمم باش من رفتم
واز اتاق زدم بیرون چیه سمت کلاس رفتم
ونشستم نقطه کور کلاس
بعد از کلاس  جزو هامو برداشتم خواستم بلند شم که یهو کلی  سایه رو سرم دیدم
یکی از دخترها گفت:  یوکی هستی!؟ درسته؟؟
اونیکی:بورسیه گرفتی !؟
یکی دیگه:ولی جدا از این حرفا جذابی
پوکر تر از این نمیشد  میخاستم در برم که حس کردم یکی موهامو گرفت
دختر اولیه: چرا جوابمو ندادی هرزه !؟
خونم به جوش اومد
یوکی:چون خوشم نمیاد با هرزه های کلاس صحبت کنم
خواست چیزی بگه که با صدای جونگکوک دیه چیزی نگفت
جونگکوک:خوب دیه جوابتو شنیدی لیا گمشو
دخترا دورش جمع شده بودن ولی داشت نگاهم میکرد
ذوق زده رفتم سمتش
یوکی:هیونگ چرا اومدی این کلاس !؟
جونگکوک :اومدم ببرمت پیش بچه ها تو کافه تریا ولی خو
یوکی:پس بریم هیونگ  عف برم پیش جمن شیی
جونگکوک:بقیه ام علف؟؟
یوکی:نخیرم هیونگای جذابم هم هستنن
راه افتادیم سمت کافه تریا
جونگکوک: بچه ها دارن با چشاشون میخورنت حسودی میکنن ‌
میخندم وبهش نگاهی میکنم
یوکی:  هیونگ چرا !؟
جونگکوک :چون اکیپ ما خیلی وقته 7نفره ولی الان شده 8نفر وخیلیا دوست داشتن وارد اکیپ شن
یوکی:چرا من تونستم!؟
جونگکوک:چون تو دوست جمن وجینی وقرار با ماهم دوست شی دوما مثل اینا هرزه نیسی
یوکی:واو.... میسی هیونگ
تهیونگ: جونگکوکااااا رفتی یوکی رو بسازی!؟ بیا دیههه
به سمتشون میرم
یوکی:های
نامجون:چخبرا!؟ کلاس چطور بود
یوکی:عالی درس های مورد علاقه امو دوس دارم
جونگکوک: وایایاییی هیونگ خیلی خوب جواب لیا رو داد
هوپی:باز به بچه های جدید گیر داد؟؟
داشتم  دخترهای کافه تریا  دید میزدم که با صدای جمن به خودم اومدم
جمن:اوی اوییی داری دید میزنی یوکی ؟
محو رون های یکی از دخترا
یوکی:ای ام لاشی عف چه رون هاشو
یونگی:خوبه منحرفه باحال شد
جین:تازه بنده میدانم دخترهای دانشگاه رو چند روز دیه  به فاک میده
یوکی:هیونگ بنده دخترهای زیادیو به فاک دادم هوممم عالیه
تهیونگ:منم یکیو به فاک الهی دادم آخ که دوباره میخام
به جیمین نگاه کردم سرخ شده بود یسسس حدسم درست بود خودش بود
مرموز به تهیونگ نگاه کردم
یوکی؛هیونگ چرا دیه بفاکش نمیدی؟؟
تهیونگ:خو بنده ....اهم اهم  اری دیه هیچی خودش باید دلش بخواد بعدشم عایش ولش
آروم رو میز خم میشم
یوکی:من تریسام دوس دارم  رابطه اش عجیبه ولی قشنگع
نامجون:ام....جانم!؟؟؟؟ سه تای!؟
یوکی:اری اری
جین:این چه بحث فاکیه تمومش کنیم
گوشیمو درآوردم ورفتم تو برنامه پیام رسانی مخصوص وبه جمن پیام دادم
یوکی:هیونگیییی آریو اوکی؟؟
جیمینی با صدای گوشیش  از رو میز برش داشت وپیامو دید جواب داد
جیمین:خوبم ....
یوکی:هیونگ میگم حست درمورد اون دوتا قول روبه روت عشقه یا هوس؟؟
جیمین:نمی‌دونم....
یوکی:میخای یه کاری کنم امشب بهت اعتراف کنن؟؟
جیمین:جانممم!؟ چی میگی !؟
یوکی؛سادس راه های امتحان میکنم  که تو نمیتونی همکاری نکنی
جیمین:باش... لجباز
با خنده بلند به از  دور میز بلند شدم
یوکی:چی میخورین؟؟
جین:من پنکیک توت فرنگی. تهیونگ شیر کاکائو -نامجون دسر موز- هوپی آبمیوه -یونگی قهوه -شیر موز برای جونگکوکا
یوکی:ایک ایک من رفتم
رفتم که اونارو بیارم گذاشتمشون رو پیشخوان ونگاهی به طرف کردم عف چه کیوته
طرف: خوب با کارت دانشجویی حساب می‌کنی!؟
یوکی؛ اره کیوتچه
طرف:آها بفرمایید
یوکی:خوب میتونم با این ها شماره اتون ام بخرم!؟
طرف:او...ام...اره
میخندم وشماره اشو میگیرم ازش
میرم سر میز و سفارش هاشون رو میزارم
هوپی:مخشو زدی؟؟
یوکی:اری
جمن:عایش بی شعوری تا چه حد یوکی
با لبخند نامحسوس میرم صندلی کناریش
وبه طرفش خم میشم
یوکی:عشقم من بیشعورم؟؟ من ناموصا؟؟
جمن منظورمو فهمید و ادامه داد
جمن:اری دیگه بیشعوری جلو من مخ میزنی
یوکی:هعی زندگی لاوم مهم قلبمه که برا توعه 
یونگی:از لزبین به استریت برگشتی!؟
یوکی:نخیرم بنده عشق زیادی به موچی دارم به گرایش مربوط نیس ایح
هوپی: ای ام حسودد
  از کنار جیمین کنار رفتم و نشستم پیش جونگکوک
یوکی:نوچ هوپی هیونگ حسودی چرا همتون برام دوست داشتنی هستین البته اگه جزوی از اکیپ باشم....
نامجون:اممم بنده موافقم کیا  مخالفن!؟
تهیونگ : موافقند
یونگی:عه بیبی بر کی بجا ما حرف میزنی؟؟
یوکی:یعنی...نمیخای!؟ هیونگنیم؟؟
یونگی:نه منظورم اون نبود بد بچ عه
یوکی:اوکی آگوست دی اعظم
نگاهی به جین هیونگ که ساکته نگاه کردم
یوکی:هیونگیییی جین هیونگ
جین:هوم؟؟
یوکی: خوبی؟؟
جین:اره..ولی
با دیدن حرکت جونگکوک هنگ کردیم....
___________________
از موچی به جوجه هام^^
خوب اهم
دومین پارت
ممنون میشم حمایت کنین 🫀💜🌚
کامنت!؟
ووت!؟®

Life goes onWhere stories live. Discover now