با قدم های بلند ومستش به سمت پیست رقص بار میرفت بادیدنش تو اون وضعیت فقط دلم میخواست کله اون دوتا رو بکنم اون چشای بی روحش ادمو به لرزه درمیاره
اروم ویسکیمو میخورم وبا لبخند محوی به اون جسم خسته که تنشو برای تخلیه این حجم از عصبانیت وشکستی به پیچوتاپ درمیاورد نگاه میکردم
با زنگ خوردن گوشیم بی میل درش میارم
یوکی: سلام کوک هیونگ
کوک: ببینم جیمین....
یوکی: اسمشو نیار هیونگ هوم؟؟
کوک: چ..چیشده یوکی من گیج شدم جین همش سرم غر میزنه مگه جیمین شی حالش بده که جین هیونگ میگه تقصیر منه؟
یوکی: نه کوک هیونگ جین هیونگ بیخودی شلوغش میکنه اون فقط این روزا یکم خسته اس همین من دیگه میرم اون خیلی مسته بای
با قط کردن گوشیم به سمتش پرواز کردم وبا فیس پکری به صورت غرق عرقش خیره شدم
یوکی: خوب دیگه کافبه پارک جیمین هیونگ
با کشیدن دستاش سمت خروجی بار بهش فرصت مخالفت ندادم
وقتی کاملا سوار تاکسی شدیم نفس عمیقی کشیدم واروم سرمو به پنجره چسبوندم {من نمیخوام زجر بکشی هیونگ موچی...}
اروم چشامو بستم تا یکم اتفاقات این مدت رو هضم کنم اومدنم به کره به طور خیلی تصادفی با اینکه من امتحان رو دیر رسیدم ولی گذاشتن امتحان بدم وقبول شدم
آشنا شدن با بنگتن بویز
دیدن این حال هیونگ
عجیبه این همه اتفاق همش تو دو هفته:)؟؟
( بدبخت باید هضمش کنی تازه اوله راه)
با وایسادن تاکسی اروم چشامو باز کردم و اولین چیزی که به چشمم خورد تن خواب الود هیونگ بود اروم بلندش کردم وبا قیافه تخسی لب زدم
یوکی: هیونگ منه بخبخ خیلی کوچولو تر از اونم که تورو برآید استایل بغل کنممم
هیونگ با صدای گرفته ای زمزمه کرد
جیمین: کی از تو کمک خواست یوک خودم میتونم
یوکی: خداروشکر
از تاکسی پیاده شدم ومنتظر موندم تا جیمین هیونگ بیاد بیرون به خونه روبه روم نگاه کردم وریز ریز خندیدم
جیمین: چته...خل شدی؟؟
یوکی: عانی عانیییی به هیچ وجه فقط
اروم دستمو روی موهای سیخ شدش کشیدم وصافش کردم
جیمین: دختره خرس نما
یوکی: جیمینننن هیونگگگ؟؟؟ خرسسس نمااا؟؟
جیمین: به اضافه بلندگو ایی گوشم
اروم از کنارم رد شد وقتی خواست در خونه اشو ببند زمزمه کنان گفت
جیمین: فردا میری دانشگاه؟
یوکی: اوهوم فردا امتحانات ام شروع میشه
جیمین: موفق باشی کوچولو
یوکی: دیگ به دیگ میگه روت سیاه
جیمین: یوکی
اروم اومدن بیرون وبا گرفتن دستم تو بغلش کشید منو
با تعجب بهش خیره شدم وباخنده الکی گفتم: هیونگ مستی مهربون میشی
جیمین: دختره خرس نما خوشگل هیونگت مست نیست فقط خوشحاله که تورو داره
یوکی: هیونگ موچی نما قشنگم یوکی ام خوشحاله تورو داره
جیمین: خوب دیه گمشو
با قیافه پوکر نگاه کردم بهش وبراش فاک نشون دادم
یوکی: بیشعور عایش
جیمین: همینه که هس
وبا صدای کوبیدن در حرصی سرجام پریدم وبا قیافه زاری نگاهی به خیابونی که هیچ تاکسی نیست خیره شدم
یوکی: تهش تو همین حیاط میخوابم:/
با دیدن یه ماشین با عجله به سمتش پرواز کردم اخجون قرار نیست یخ بزنم
اروم درو باز کردم ونشستم وبا دیدن جین هیونگ پشکای ریختم دوباره ریخت
یوکی: یا جد مسیح....
جین: خوبه که اومدی سوار شدی وگرنه مجبور بودم پیاده شم تا ببینی منو
یوکی: خیلی وقته اینجایی؟؟...
جین: نه ...
وبدون هیچ حرفی شروع کرد به حرکت کردن چش شد....
یوکی؛ هیونگی...
جین: جانم؟
یوکی: چرا ناراحتی نگو نیستم که از قیافت مشخصه
جین: برای جیمینه
یوکی: اون خوب میشه هیونگ اون ادم قویه
جین: قوی؟؟ اره هست ولی قلبش دربرابر اون دوتا ضعیفه
یوکی: شم..شماهم میدونی؟؟
جین: خیلی وقته کل اعضا بجز سه تا احمقشون میدونن
یوکی: جر....
با کشیدن ترکز نگاهی بهم انداخت وبا قیافه خونسردی لب زد
جین: دیروقت بچه برو بخواب فردا امتحان داری
یوکی: چ..چشم هیونگی
وبا شتاب نور به سمت طبقه دوم خونه رفتم وبا دیدن تخت خواب انگار کل دنیا بهم میگفت: اون نیمه گمشده توعهه یوکیییی:)
خودمو روی تخت انداختم و گوشیم ور رفتم با دیدن استوری تهیونگ هیونگ خندیدم
درسته جیمین هیونگ گناه داشت ولی تهکوک کنار هم قشنگن.....
ولی کامل نیستن:)...
با ریپ زدن استوریش شروع کردم به نوشتن
[قلب با شنیدن صدای چیزای مورده علاقه اش به تپش درمیاد تهیونگ هیونگ توهم با صدای اعتراف کوک هیونگ قلبت به تپش در اومد؛)؟؟ اگه اومد بهت تبریک میگم]
با چشای خواب الود قصد داشتم پاکش کنم که دستم خورد روی سند وچشام از شدت خستگی روی هم افتاد(...فردای همون شب...)
بعد از پوشیدن ساعت چرمم به سمت خروجی اتاق رفتم وبا انداحتن کوله ام روی دوشم از روی پله ها یکی درمیون پریدم
با رسیدن به جین هیونگ با ادب پشت میز نشستم
یوکی: صبح ...
جین: صبح بخیر بچه بشین صحبونه اتو بخور کلی دیر کردی
یوکی: جین هیونگییی بد اخلاق نشو دیههه
با دیدن هیچ ری اکشنی ازش حرصی شیرتوت فرنگی رو هورت کشیدم وبا ابهت خاصی با صندلی تکیه دادم
یوکی: تمو....
جین: بچه شیر توت فرنگی شد صحبونه؟؟ سریع باش بزار به صحبونه عادت کنی هوم؟؟
یوکی: .....واو...هیونگ خیلی جدی شدی مثل این مافیایی های جذاب خفن سارد خاشان
جین: مزه نریز بلند شو بریم
( ملت جین هیونگ مافیا دوس:>)
با شیطنت خاصی نگاه کردم بهش وبا یع پرش از روی سکوه کوتاه اشپزخونه پایین پریدم
جین؛ ببین قیافه اشو انگار از روی دیوار بزرگ چین پریده...
یوکی: همینی ک
جین: هیشش برو توماشین تا منم بیام
یوکی: بششش
از خونه بیرون زدم وبا دیدن کوک جلوی در پرای ریختم بدتر ریخت
یوکی: س...
کوک: سلام اونی زشت بد ترکیبم...
یوکی: من زشت وبد ترکیبم کوک عیزم؟؟ با اون دخترایی توی دانشگاه اشتبم گرفتی؟؟
کوک: فیشار نخور بدبخت
یوکی: بروو گمشو...
کوک: جیمین ...
یوکی: هن؟؟
اروم سرمو بردم سمت اونجایی که کوک نگاه میکرد وبا دیدن استایل جیمین هرچی داشتمو نداشتم ریختتتتتت
ودفاکککک مردکککک موهای مشکی:)؟؟ استایل جاذاب؟؟؟
یوکی: ج..جیمین
کوک: جیمیننن شییییی
با دیدن قیافه ذوق زده کوک که انگار شیر موز داده بودن بهش با قیافه شیطونی نگاهش کردم وبا شیطنت لب زدم
یوکی؛ معرفی میکنم ددی پارک هستش
جیمین: او واقعا؟؟
یوکی: یس یس یسسس
کوک: نخیرم هنوزم همون موچیه
یوکی: بیاااو قبول کن
جین: ببخشید مزاحم وقت گران بهاتون میشم ولی تن لشتونو بیارین تو ماشین تا بریم
کوک-یوکی-جیمین: چ..چشمممممم
اروم سرمو روی شونه جیمین هیونگ گذاشتم وبا مظلوم کردن خودم میخواستم به خواستم برسم
یوکی: هیونگگک جذابم....میشه...
جیمین: نوچ...
یوکی: یااا هیونگ توکه نمیدونی چی میخاممم
جیمین: فعلا حوصلشو ندارم
کوک: یوکی چی میخای!؟
یوکی: هققق یه دورهمی میخام هقق جیمینی قبل اینکه مست کنه بهم قول داد که دورهمی میگیریم...
جیمین؛ بچه از این تیپو قیافت خجالت بکش هق هق میکنی واسه من
کوک؛ جرررر...
یوکی: بیشعورااا ..
اروم خودمو جلو کشیدم وسرمو روی لبه صندلی جین هیونگ گذاشتم
یوکی: هیونگییی:>
جین: شب خوبه؟؟
یوکی: وای.... عالیه هه از هیونگم یاد بگیرینننن
زبون درازی کردم وبا رسیدنمون به دانشگاه دیگه سخنی رد وبدل نشد وهرکی با رفتن به سر کلاسش روزشو شروع کرد
اروم پشت میز نشستم وبا دیدن برگه امتحان با قیافه گیجی به اطراف نگاه کردم که با دیدن همون دختره ای چندش خواستم عوق بزنم که با شنیدن حرفش از عصبانیت سرخ شدم
دختره: فکنم بلد نیستی یع تست اسون جواب بدی بورسیه ای...
با حرص سرمو رو برگه چرخوندم وبا جواب دادن بهشون پوزخندی زدم وزمرمه کردم : این واسم مثل یه اب خوردن ساده اس...
با به صدا در اومدن زنگ همه برگ هارو تحویل دادن ورفتن یعد از جمع کردن وسایلم ......_________________________
سلام نویسنده به موچی های قشنگم:>
خوب اینم پارت 4بعد از صد سال
اول از همه یه عذر خواهی بدهکارم
ببخشید من یه مدت گوشیم حافظه کافی نداشت مجبور شدم واتپد رو حذف کنم ولی با اینکه دوباره نصبش کردم برام بالا نمیاورد برای همین یه مدت طولانی کلا واتپد نداشتم
دوما موچی های قشنگم به نظرتون چه اتفاقاتی در اینده رخ میده واسه جیمینی که تغییر کرده ویوکی که یه حس تغییر در خودش مبینه:)!؟
ممنون میشم که حمایتم کنین هوم؟
کامنت؟؟
ووت؟؟
دوستون دارم 🤍🐇
CZYTASZ
Life goes on
Akcjaموضوع درباره یک دختر ایرانیه که بعد از سال ها تلاش تونسته وارد دانشگاه هنر کره بشه و بیاد کره جنوبی وقتی وارد دانشگاه میشه با جذاب ترین پسرهای دانشگاه وارد ماجرا های جذابی میشه کاپل ها:ویمینکوک _ سپ_نامجین (نکته :داستان درمورد دختره هس ولی قرار...