جانگکوک تا صبح کنار تخت جیمین نشست خوابش نمی برد...
شاید یه ساعت هم به زور چشم رو هم گذاشت. شب کنسرت داشتن و حالا از لحاظ روحی خسته بود نمی دونست باید با اعضا حرف بزنه یا نه....
جیمین خواهش کرده بود کسی چیزی نفهمه اما چه جوری می خواست شب بیاد روی استیج واسه اجرا؟؟ مگه داشت چیز کمی رو تحمل می کرد؟
کوک تو خودش نمی دید که بره رو استیج چه برسه به جیمینی که همه ی اون تلخی رو تجربه کرده بود.....جیهوپ رفت سمت اتاق جیمین دو روز بود بچه ها رو ندیده بود ...
شب اجرا داشتن و دیروز هم واسه تمرین نیومدن و با مخالفت نامجون ،فقط راضی شده بود تا بهشون زنگ نزنه. حسابی عصبانی بود.....
در زد... کوک برگشت تا ببینه صدای در جیمین رو بیدار کرده یا نه....
که دید جیمین چشماش رو باز کرده و صدای جیهوپ پشت در میگه...جیهوپ: جیمین کجایی؟؟
جانگکوک: چیکار کنم؟
جیمین با صدای گرفته ای گفت: در و باز کن و حرفی هم نزن عادی برخورد کن...
جیهوپ: هی جیمین این در کوفتی باز کن
جانگکوک رفت سمت در و بازش کرد
جیهوپ ابروهاش داد بالا و همینطور که میومد تو گفت
جیهوپ: شما دوتا دو روزه کدوم جهنمی هستین؟ دیروزم رفتین گردش و تمرین نداشتین... شب کنسرت داریم....اوه جیمن هنوز تو رخت خوابی چرا رنگت پریده مریض شدی جیمین؟!؟ دیروز وقت بیرون رفتن بود اخه.....
جیمین تو تخت نیم خیز شد
جیمین: من خوبم هیونگ مشکلی نیست
ولی خود جیمین هم از صدای گرفته اش تعجب کرد
جانگکوک:جیمین سرما خوردی؟؟
جیهوپ: صداش رو نمی شنوی ؟؟ شما دوتا دیشب کجا بودین؟؟ عصبیم می کنید چی جوری می خوای با این صدا اجرا کنی؟؟
جیمین: نگران نباش هیونگ تا شب دمنوش می خورم خوب میشه.....
جیهوپ سمت در رفت : دعا کن تا شب صدات خوب شه
در و کوبید به هم و رفت بیرون
کوک: جیمین سرما خوردی؟!؟
جیمین: نمیدونم فکر کنم بدن درد و ابریزش بینی ندارم
کوک:.....تهیونگ رفته بود سمت اتاق شوگا ،تا ازش واسه یه قسمت اجراش چندتا سوال دیگه بپرسه؛ که جیهوپ رو دید با عصبانیت میومد سمت اتاق شوگا....
تهیونگ:جیهوپ هیونگ چی شده؟چرا اینقدر عصبانی؟؟
جیهوپ: جیمین مریض شده صداش گرفته نمی دونم واسه شب می تونه اجرا کنه یا نه...
YOU ARE READING
Metamorphosis
Fanfictionشاید این داستان واقعی باشه روزهای اپ هم بستگی به شما داره که چقدر ذوق کنید Couple:kookmin