about me & story

263 33 4
                                    

'گرد و غبار و تار عنکبوت های واتپدش را کنار میزند و شروع به نوشتن میکند '

سلام بچه ها ⁦👁️⁩👄⁦👁️⁩

من نیالام⁦🙆🏻‍♀️⁩

این اولین بوکمه که پابلیش میکنم هرچند قبلا هم یکی نوشته بودم که البته اونو پابلیش نکردم ⁦ಠ ͜ʖ ಠ⁩

ایده این داستان خیلییی وقت بود توی ذهنم بود و خیلی وقت بود که داشتم مقاومت میکردم ننویسمش؛ولی از اونجایی که دیگه داشت دیوونم میکرد و شخصیت هاش هرچی بیشتر پیش میرم بیشتر توی ذهنم زنده میشن دیگه به ناچار شروع کردم به نوشتنش.⁦🤦🏻‍♀️⁩

سعی کردم تا جای ممکن غلط املایی نداشته باشم،علائم نگارشی رو درست استفاده کنم و ایده توی ذهنم رو اونطور که لیاقتش رو داره نشون بدم.

داستان زیامه ولی لری هم داره و لری و زیام داستان کاملا بهم گره خوردن.

الان که دارم این پارت رو پابلیش میکنم بعید می‌دونم کلا بیشتر از دوتا دونه فالوور داشته باشم😂

ولی همچنان این داستان رو پابلیش میکنم چون واقعا برام مهمه که یه کاری کرده باشم!

نمیدونم چند نفر قراره این متن رو بخونن،
اما اگر میخواید بخونید حداقل پنج پارت اوّل رو بخونید.
من تلاش میکنم خیلی با آب بندی ننویسم و یه چی بنویسم که هم من هم شماها لذت ببرید.

راستی اگر داستان رو دوست داشتید به ریدینگ لیستاتون اضافه کنید،ووت بدید و نظرتونو دربارش بهم بگید.

Love you: niyala

Favorite sin [z.m] [L.s]Where stories live. Discover now