drunk

68 15 6
                                    

عکس کاور صرفا جنبه زیبایی دارد، و هیچ گونه ارتباطی به پارت جدید ندارد🌹

پ.ن:لری هارت های به فنا رفته شما را به بهترین قیمت خریداریم🙏




زین چنگال توی دستش رو چند بار توی غذای رو به روش فرو کرد و با بی میلی بهش نگاه کرد.

اشتهای چندانی نداشت و ترجیح میداد که فعلا معدش رو خیلی پر نکنه.

از چهار روز قبل که با لویی بخاطر هری بحث کرده بود لویی کاملا نادیدش گرفته بود و این موضوع کم کم داشت زین رو کلافه میکرد.

نگاهش رو از غذاش گرفت و لویی رو دید که انگار چند تا دوست جدید پیدا کرده بود.
دوتا پسر مو بور و یه دختر سیاه پوست کنار لویی اون سر میز نشسته بودن و هر از چند گاهی لویی چیزی می‌گفت که باعث خنده همشون میشد.

'مرتیکه بیشعور انگار از خداش بود با من قهر کنه بره سراغ رفیق بازیش'

اینو توی دلش گفت و چشماش رو خیلی محسوس توی کاسه برای لویی چرخوند. سعی کرد حسادتش رو نادیده بگیره و بی تفاوت به نظر برسه.

حداقل اگر نایل اونجا بود کمتر حوصلش سر می‌رفت!

نگاهش رو روی آدمای داخل سالن گرفت، تقریبا هیچ کس رو نمی‌شناخت و همه هم توی گروه های حداقل دونفری نشسته بودن.

کمی که بیشتر نگاه کرد بالاخره تونست چهره آشنایی رو ببینه که به سمتش میومد.

پالتوی پشمی بلندی پوشیده بود و از زیرش شلوار پارچه ایی همرنگ پالتوش و لباس سفید جذبی پوشیده بود که کاملا میشد عضلات سینش رو از روی لباسش دید.

لیام با لبخند اومد و دقیقا روی صندلی کنار زین نشست.

ز_ انقدر نمیای دانشگاه گاهی اوقات اصلا یادم می‌ره تو هم اینجا درس میخونی!

لیام صندلیش رو به طرف زین برگردوند و بی توجه به کنایه بودن حرف زین با سادگی جواب داد.

ل_خب اگر دانشگاه نیومدن من انقدر دلخورت کرده باید بگم که از این به بعد حتی یه کلاس رو هم قرار نیست از دست بدم، چون بالاخرررره خیالم از بابت درآمدم راحت شد.

زین با تعجب به لیام نگاه کرد، چرا این حرفا رو به اون میزد؟

ز_چی میخوای بگی؟

لی_رستورانو خریدم!

ز_وات؟ کدوم رستورانو؟!

لیام لبخند عمیقی زد و چشماش از خوشحالی برق زد.

لی_همون رستوران نزدیک خونم که دانیال ازش برامون پیتزا گرفت.
اون شب که ایده خریدنش رو دادی خیلی به نظرم فکر خوبی میومد، بخاطر همین فردا صبحش که بیدار شدم افتادم پی کاراش و با هزار بد بختی و کمکای ایان صاحب رستوران رو راضی کردم زیر قیمتی که گذاشته بود رستوران و بهم بفروشه و تاداااا ! رستوران دیگه برای منه!

Favorite sin [z.m] [L.s]Where stories live. Discover now